سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هیچ متکبّری، دوستی ندارد . [امام علی علیه السلام]
وبلاگ مدیریتی سیدمسعودراسخی

1- مقدمه

اولین گام برای یک مدیر بزرگ شدن، احساسات معمولی است. البته این احساسات چندان رایج نیستند. این مقاله به بیان نظراتی درباره برخی از این احساسات می‌پردازد.
اصلی‌ترین مشکل در زمان شروع کار مدیر، تفکرات اشتباه اوست که دلیل آن هم عدم آشنایی با مسایل مدیریت است. دلیل این کارها به درستی انجام نمی‌شوند حماقت نیست، بلکه دلیل این امر عدم تفکر درباره مسایل است. مدیریت صبر و پرسیدن سؤالات درست از خود است. بدین ترتیب حس درونیتان به شما جواب‌ها را می‌دهد.

زمانی که مسئولیت مدیریت را به دست می‌آورید، اولین اختیارتان حق انتخاب است: از خود چه انتظاراتی دارید؟ در این مسئولیت تازه کار هستید و مردم این را می‌دانند. کم‌کم چیزهای زیادی از اشتباهات خود یاد می‌گیرید و زمان بیشتری را برای مرور اشتباهتان اختصاص دهید. مشکلات مدیریت‌های کوچک، احساسات معمولی است که با افزایش آن ها، بیشتر خود را درگیر می‌کنند.

دومین اختیارتان خیلی مهیج‌تر است: یک دفتر خالی بردارید و شروع به یادداشت پرسش‌هایی از زیردستان خود کنید و بدین ترتیب به یک مدیر بالادستی تبدیل شوید.

زمانی که مدیریت مکانی را به دست می‌آورید، کنترل زیادی به کارتان پیدا می‌کنید، البته به تمامی اجزا کنترل پیدا نخواهید داشت: می‌توانید به اعمال تغییرات بپردازید و این تغییرات را به روش گوناگون انجام دهید. اختیارات فراوانی جهت نحوه برخورد با کارمندان زیر دست خود دارید و می‌توانید به محیط کاریتان اشکال متفاوتی بدهید.

در شرکت‌های بزرگ به علت وجود ویژگی اتحادیه شدن، کمی اختیارات شما محدود می‌شود. به همین علت پیشنهاد می‌شود که به صورت یک منتقد رفتار کنید، با سیاست‌های اتحادیه رو در رو برخورد نکنید و تغییرات مورد نظرتان را انجام دهید.

لازم نیست که به جنگ سیستم بروید، نشان دهید که بهتر از آن می‌توانید کارها را انجام دهید. در شرکت‌های کوچک از اختیارات بیشتری برخوردارید و به کمک تیمتان و یک سیاست درست، به موفقیت‌های بزرگ می‌رسید.

زمانی که کارتان را به خوبی انجام می‌دهید، به سرعت دیگران متوجه کارتان می‌شوند و هیچ چیزی سریع‌تر از موفقیت‌ نصیبتان نمی‌شود. البته باید بدانید که هر بار نیز نمی‌توانید جهت غافلگیری همکارانتان، کارها را به تعویق بیاندازید.

2- شروع یک انقلاب

حتی فکر شروع کار هم باعث ترس می‌شود. شما حضرت داوود نیستید که بتوانید مردم را علیه طالوت متحد کنید. خبر بدتر برایتان، مقاومت دیگران در برابر تغییرات است. تنها راه نجاتتان از این وضعیت، متقاعد ساختن همکارانتان و هر شخص دیگری است که قادر به آسیب‌رساندن به برنامه‌های شما می‌باشد. اما خبر خوب، این است که به زودی همه مدیرشان را خواهند پذیرفت.

البته برای این کار مقدماتی لازم است. برای مثال وقتی که شرکت یونی پارک قصد معرفی روش‌های مدیریت ژاپنی را به طرح آکسفورد داشت، گروه کوچکی را برای کار به ژاپن فرستاد.

بعد از بازگشت از ژاین، این افراد به علت اطاعتشان از مدیریت، توسط همکارانشان مورد تمسخر قرار گرفتند، اما این تیم به خوبی شکل گرفته بود و به نقاط مختلف دنیا و به جاهایی که دانش جدیدی بود، فرستاده می‌شدند.

کم‌کم روش کار این گروه به تمامی کارخانه‌ها منتقل شد و همگی از آنها پیروی کردند. اکنون یونی پارک کارخانه جدیدی باز کرده است و موفقیتشان نیز به علت به ‌کارگیری استعداد و آموخته‌هایشان در سطوح پایین کارخانه است. البته همیشه هم نمی‌توان ایده مدیریتی برای زمینه‌های مختلف پیدا کرد.

3- سه وظیفه یک مدیر

مدیر یک گروه سه وظیفه مهم دارد که باید آن ها را انجام دهد. این وظایف از قرار زیر می‌باشند:

1-طراحی: مدیر باید چشم‌انداز بلند مدت گروه را طراحی کند. این کار میزان ترقی و افزایش توانایی شما را نشان می‌دهد در زمان تأسیس گروه، چشم‌اندازی از اهداف گروه طراحی می‌شود و مدیر باید کاملاً خردمندانه گروه را برای رسیدن به اهداف رهبری کند. با توجه به اهداف احتمالی ناشی از برنامه‌های مختلف، مدیر بهترین و بهینه‌ترین برنامه را انتخاب کرده و به ‌کار می‌گیرد. مدیر با شمارش نیازمندی‌های مختلف پروژه، از تکرار آن ها، بروز مشکلات و بالاخره تأخیر در انجام پروژه جلوگیری می‌کند.

2-تهیه کنندگی: مدیر به تمامی اطلاعات و لوازم مورد نیاز دسترسی دارد. اغلب مدیران دسترسی به وسایلی دارند که دیگر اعضا  اجازه استفاده از آن ها را ندارند. این قانون آسانی برای مدیران است، زیرا کس دیگری این اجازه را ندارد. این ویژگی است که مدیر را از دیگران متمایز می‌کند. مدیر باید جهت کار با وسایل و کمک به دیگران، تمرین کند.

3-پشتیبانی کننده: تیم کاری نیاز به سدی جهت برخورد با تخیلات مدیران شرکت دارند. در هر شرکتی کم‌کاری و کوتاهی‌هایی وجود دارد که در روش‌های تحریفی کار به وجود می‌آید و باعث انحراف مسائل مهم‌کاری می‌شود. مدیر باید با این انحرافات برخورد کند و تیم را در برابر این انحرافات محافظت کند. اگر پروژه‌ای به تیم شما سپرده شود، مسئول به نتیجه رساندن آن هستید.

بدین ترتیب هیچ‌کاری برای تیم شما غیرممکن نخواهد بود. اگر یکی از اعضای تیم طرح خوبی ارائه کرد، باید از درک و دانش تیم خود از نتیجه کار مطمئن شوید. اگر در تیم شما شخصی وجود دارد که کارها انجام نمی‌دهد، از تیم اخراجش کنید.

رسمی‌تر رفتار کنید. رسمی بودن باعث آسانی کارتان می‌شود. اگر رسمی نباشید، نتایج متفاوتی به دست می‌آورید.

4- رویا، ارزیابی، ذوق

باید از آینده کارتان رویایی داشته باشید و آن را به اعضا تیم نیز انتقال دهید. ارزیابی  نیاز به تعدادی کد تمرینی دارد که باعث پشتیبانی و افزایش هماهنگی تیم می‌شود.

شادی بخش‌ترین روش برای دوست داشتنی کردن کار، ایجاد اشتیاق در اعضای تیم است. اگر برای مهیج کردن کارتان فکری نکنید، حتماً به مشکل بر می‌خورید. از اشتیاق به عنوان جسارت و بی‌پروایی نیز یاد می‌شود.

یکی از مهم‌ترین خصوصیات نتیجه بخش مدیران رویا است و در مفاهیم مدیریت نوین مطالب زیادی برای این ویژگی ارائه شده است. البته نویسندگان مختلف، برداشت‌های گوناگونی از رویا ارائه کرده‌اند. یکی از کاربردهای رویا، پیش‌بینی وضعیت بازار توسط مدیر است.

معنای رویایی که شما به عنوان مدیر باید داشته باشید، روشی است که در آینده باید به کار بگیرید. لازم نیست که چیزی را پیش بینی کنید، فقط هر کاری را با امید انجام دهید.

این باعث تمرکز فعالیت‌های تیم می‌شود و انگیزه تیم را برای مدت زمانی طولانی حفظ می‌کند بدین ترتیب تیم را متحد می‌کند. رویا هیجانی را برای تیم به وجود می‌آورد و باعث رسیدن آنان به اهداف می‌شود. در این زمینه شما دو چیز را باید بکار بگیرید:

1.                   شما نیاز دارید که درباره محل رهبری تیم  تصمیم‌گیری کنید.

2.                   برای استفاده تیم از رویایتان باید با آنها در تماس باشید.

بیان رویا به سادگی نوشتن حروف قرمز رنگ بزرگ بر روی دیوار اداره نیست، اما باعث می‌شود که تیم شما را درک کند و با شما در رویایتان شریک شود. در بدترین حالت، رویا یک راهنما برای تصمیم‌گیری‌ها و اقدامات تیم است. اکنون، رویا مفهوم پیچیده‌تری است و درک و تعریف آن سخت‌تر است؛ رویا یا حالت غیرقابل تعریف است مانند تقسیم بر صفر.

اما راه دیگری جهت کمک به برقراری ارتباط با رویایتان وجود دارد؛ بعد از این که رویایتان را انتخاب کردید، آن را به وسیله اهداف به نام مأموریت توضیح دهید که با ایجاد دستور‌العمل‌های اداری هدایت می‌شود.

یک مأموریت، دو خصیصه مهم دارد:

1.                   انجام مأموریت سخت است ولی با تلاش کافی قابل دسترسی است.

2.                   بعداز انجام مأموریت باید بتوانید آن را بازگو کنید.

برای نگهداری این نیروی جنبشی، باید یک بازه زمانی مشخص کنید تا افراد در فشارهای ابتدایی فرصت استراحت بیشتری داشته باشند. حوزه رویایتان بستگی به نگرش شما به ساختار مدیریت و محدودیت زمانی دستور‌العمل‌های مأموریت دارد.

هدایت شرکت‌های چند ملیتی نیاز به نگاهی طولانی‌تر به آینده دارد، حتی ممکن است طراحان استراتژی‌ای برای  25 سال آینده ارائه دهند و بعد نیروهای جدیدی را برای  2 تا  3 سال جذب کنند. بنابراین مدیر جدید به یک مأموریت جهت کار  2 تا  3 سال نیاز دارد.

اگر مأموریتی به شما محول شد، به جای آنکه به توانایی و کارهایی که قادر به انجام آنها هستید فکر کنید، به کیفیت انجام مأموریت فکر کنید. جنبه‌های مختلف مدیریت‌های بزرگ برای تمامی مدت سرمشقی برای تمامی مأموریت‌ها نیست.

در هنگام طراحی دستورات مأموریت‌های پروژه، سعی کنید که بر طبق رویایتان طراحی را انجام دهید. بدین ترتیب خروجی کارتان چیزی است که انتظارش را دارید. توجه داشته باشید که انتظارات شما بر اساس انگیزه‌های شخصی صادقانه باشد.

به طور کلی، رویا باید بی‌پایان و بدون محدودیت زمانی باشد. این امر باعث دستیابی به دستور‌العمل‌های مأموریت می‌شود. مثلاً رویای والت‌‌دیزنی شاد کردن مردم است. به عنوان یک مدیر، رویای شما باید کمی محدودتر باشد. مثلاً انجام با اشتیاق کارهای محوله.

هیچ راهی برای ارائه عمومی رویایتان یا اعلان آن وجود ندارد. برخی از کارها در حال حاضر رایج هستند و باعث جلب خشنودی یا ناخشنودی دیگران می‌شود. اگر رویایتان به وسیله گفته‌ها و کارهایتان با گروه رابطه برقرار نکرد، خودتان هم از آن استفاده نکنید. باید رویایتان را بشناسید و تمام تصمیمات خود را براساس آن انجام دهید.

برای انجام هر کاری باید پیش‌بینی‌های لازم را انجام دهید. پیش‌بینی دورنمایی از آینده کار است. باید از رویدادهای خارجی که بر روی گروه تأثیرگذار است، آگاه باشید. نکته اساسی اطلاعات است و سه نوع مختلف دارد:

1.                   اطلاعات شنیداری مانند جلسات

2.                   اطلاعات که جمع‌آوری می‌کنند مانند نمودارهای اقتصادی

3.                   اطلاعات استنباطی

اطلاعات یکی از حیاتی‌ترین اصول کار است. اگر مدیر اطلاعات جامعی از سیستم در اختیار داشته باشد، با سرعت بیشتری می‌تواند تصمیمات لازم را اتخاذ کند.

بیشتر مشکلات  توسط شرکت در هنگام ایجاد یک فعالیت جدید برای شما و تیم‌تان ایجاد می‌شود. اجازه دهید به صورت دیگری برایتان توضیح دهیم؛ اگر دقت نکنید، درگیر قوانین خودتان می‌شوید. بعد از هر جلسه مهمی که مدیرتان برگزار می‌کند، درباره مطالب جلسه به‌طور خصوصی با او گفت‌وگو کنید.

نیاز به کاربردن ترفند خاصی نیست، فقط چند سؤال از او بپرسید و به جواب‌ها به دقت گوش کنید. ایده‌ها و پیشنهادیتان را با حالتی که به مدیر درباره آینده به او اطمینان دارید، ارائه دهید. با افراد قسمت‌های دیگر نیز صحبت کنید، البته منشی‌ها را فراموش نکنید زیرا منشی‌ها اولین اشخاصی هستند که از چیزی مطلع می‌شوند.

برخی از افراد این کار را خیلی دوست دارند، این‌کار شبیه عملکرد سیاستمداران یا سرویس‌های جاسوسی است، و برخی  نیز به دلایلی این کار را دوست ندارند و کار جمع‌آوری اطلاعات را باید با وسواس زیادی انجام دهند.

البته جمع‌آوری اطلاعات به تنهایی کافی نیست؛ اطلاعات جمع‌آوری شده را باید پردازش کنید. از این اطلاعات جهت پیش‌بینی مراحل بعدی و تغییرات مربوطه استفاده می‌شود.

اگر نمودار فروش محصولی تنزل پیدا کند و شما در بخش توسعه مشغول هستید، باید به سراغ بخش برنامه‌ریزی بروید، اگر در قسمت فروش کالا هستید، در بخش اجرایی شرکت به جست‌وجو بپردازید.

اگر در قسمت فروش کالا هستید، پرسش‌‌نامه‌ای تهیه کنید و به سراغ سطوح قیمت‌گذاری بروید؛ حال می‌توانید اطلاعات را مرور کنید.

روش دیگر جمع‌آوری اطلاعات، روشی به نام بازی «چه می‌شد اگر» است. راه‌های علمی زیادی برای این روش وجود دارد، اما بنابر دلایلی شما فرصت کافی جهت آنها را در اختیار ندارید. کار اصلی شما و تیم‌تان تهیه یک پرسش‌نامه و به‌کارگیری آن است.

سؤال اصلی که باید پرسیده شود، این است که «کجای کار را اشتباه کردیم؟» و بعد از این برخی را تنبیه و برخی دیگر را تشویق کنید. در کنار آن نیز زمانی را جهت تفکر اختصاص دهید.

این کار را «برنامه‌ریزی احتمالات» بنامید و تمامی نکات را در دفترچه یادداشت روزانه خود ثبت کنید.

یکی از مشکلات مدیریت، به موقع جواب ندادن به پرسش‌ها است. البته مشکلی برایتان پیش نمی‌آید، زیرا جواب‌های مشابهی را در موقعیت‌های دیگر پیدا می‌کنید؛ اما این کار اشتباه است، زیرا هر موقعیتی و هر شخصی جواب مخصوص به خود را دارد.

شما به عنوان یک مدیر در مورد هر وضعیتی باید دید شفافی داشته باشید. تجربیات شخصی‌تان بهترین راهنما برای تحلیل مشکلات است.

حتی اگر یافتن جواب آسان باشد، باید برای پیدا کردن جواب‌های گوناگون دیگر تلاش کرد. با  تلاش و‌ جست ‌و جو بر روی  مدل‌های استاندارد، با مدل‌های کمکی جدید و بالقوه‌ای آشنا خواهید شد.

اگر این کار را انجام ندهید، مجبورید روش‌های قدیمی را تکرار کنید که این امر باعث خستگی می‌شود. هر چه بیشتر تلاش کنید با روش‌های جدید‌تری آشنا می‌شوید. البته این فقط یک روش آکادمیک تمرینی برای یافتن بهترین جواب نیست. نکته قابل توجه، تغییر مداوم موقعیت‌ها و محیط‌ها است؛ این تغییرات بر اثر ایجاد و تغییرات تکنولوژی پیشرفته رخ می‌دهد.

اگر شما  نیز به صورت مداوم خودتان و روش‌تان را با این تغییرات سازگار نکنید، نتیجه روش‌هایتان چیزی به جز یک تقریب ساده نخواهد بود. یکی از موانع انعطاف‌پذیری رکود و از دست دادن انگیزه است. این اتفاق در اثر کاهش انگیزه به وجود می‌آید.

بدون آنکه از اهداف اصلی خود دور شوید، انگیزه گروه را با تغییر در تمرکز کاریتان بالا ببرید. این کار را می‌توانید با توسعه کیفی کار، دستورات مأموریت‌ها، ایجاد فعالیت‌هایی برای گروه، تغییر اختیارات و... انجام دهید. شما باید در نحوه افزایش انگیزه و پیامدهای جدید آن تصمیم‌گیری کنید. به علاوه تمرکز زیاد بر روی موضوعی باعث کاهش کارایی و انگیزه می‌شود.

با روانکاوی خودتان، ایده‌های جدیدی برای افزایش انگیزه‌ تیم‌تان پیدا خواهید کرد. بدین ترتیب ایده‌هایی به دست می‌آورید و در مدت زمان انجام پروژه با روش‌های مبتکرانه بیشتری می‌توانید به کار بگیرید.



سیدمسعودراسخی ::: دوشنبه 88/6/30::: ساعت 2:35 عصر

الف:جذب مشتری 
?-با رفتاری قدرشناسانه و حاکی از سپاسگزاری آغاز کنید
?-تلاش کنید افراد نالایق را برای کارتان آموزش ندهید
?-ارزیابی واقع گرایانه و سازمان یافته ای را انجام دهید
?-قضاوت نکنید ، همه را بهترین فرض کنید
?-به آینه نگاهی بیندازید (خوشتیپ کنید!)
?-ظاهر محیط خود را ارزیابی کنید
?-نقش یک پژوهشگر را بازی کنید (سایر حرفه ها و خدمات را نیز بررسی کنید)

ب:فروش رقابتی
?-موفقیتهای خود را به آگاهی عموم برسانید
?-شهروندی نمونه باشید
??-در جریان نظرها و درخواستهای تازه تجاری قرار بگیرید
??- از تکنولوژیهای نوین ارتباطی بهره مند گردید
??-تلاش خود را برای شناختن مشتریهای دست اول به کار گیرید
??-در حرفه خود فقط به ارائه کارت ویزیت اکنفا نکنید
??-در تبلیغات خالق تصاویر و تصورها باشید
??-واحدهای خدماتی خود و یا محصولاتتان را در نمایشگاه و یا ویترین مغازه ای به نمایش بگذارید
??-نمایشگاه های کوچک و بزرگ تجاری را مورد ارزیابی قرار دهید
??-به نشر کتاب مبادرت ورزید
??- به مشتریان بالقوه خود آموزش دهید
??- نام حرفه خود را در کتاب اول بیاورید
??-با مشاغل دیگر ادغام شویدتا زمینه فعالیت شما گسترش یابد
??-کارکنان خود را خوب تربیت کنید
??-سو شهرت خود را بهبود بخشید
??- نشان دهید که برای شما رضایت مشتری اهمیت دارد
??- اهدای پاداش برای جذب مشتری 
ج: دعوت و ایجاد انگیزه
??- به مشتری دائمی خود دفترچه تخفیف بدهید(مثل پیتزا ???)
??- روش خانه به خانه را بیازمائید (مثل بیمه ایران)
??-با نامه مشتری خود را پیدا کنید
??-فهرستی از مشتریان احتمالی ترتیب دهید 
د: حفظ مشتریان تازه وارد
??- انتظارات مشتریان را برآورده کنید
??-محصولات خود را با بسته بندی عالی عرضه کنید
??-اطلاع رسانی قوی داشته باشید
??-سرعت کار خود را افزایش دهید (مانند Fast Foodها)
??-قیمت خود را عادلانه تر کنید
??- اشانتیون بدهید (مانند عطر فروشیها)
??-تسهیلات و خدمات پس از فروش بدهید(مانند Nokia)
??- نقاط برخورد شرکت و محصولاتش را با مشتری بشناسید و انرا بهبود بخشید
??-نیازهای مشتری را پیش بینی کنید
??- تلاش کنید مشتریان احساس کنند در خانه خودشان هستند
??-امکان سلب مسئولیت را از فروشندگان را بررسی کنید (قیمت را مقطوع کنید)
??- تمام پیشنهادات و انتقادها را پذیرا باشید
??-از دفتر کارتان برای مشتریان خود محیطی دوستانه بسازید
??-عفت کلام داشته باشید
??- از کاربردهای تکنیکی تلفنی بهره مند شوید 
ه: ایجاد شبکه ارتباطی 
??- از مشتریان قدیمی خود کمک بگیرید
??- کاری کنید مشتریانتان برای شما تبلیغ کنند 
و: بازگرداندن مشتریان از دست رفته
??-به سخن مشتریانی که نتوانسته اید جلبشان کنیید گوش دهید
??- از دست دادن مشتریان پر فیس و افده را شکست تلقی نکنید
??- پوزش بخواهید
??- برای مشتری توضیح دهید که برایش چه کار کرده اید
??- این پرسش شگفت انگیز را که << برایتان چه خدمتی میتوانم انجام دهم تا در حل مشکل به شما کمک کرده باشم >> را از مشتری بپرسید



  • کلمات کلیدی : پنجاه روش جذب مشتری
  • سیدمسعودراسخی ::: دوشنبه 88/6/30::: ساعت 2:27 عصر

    مسئولان یک بنگاه تولیدی یا تجاری ، در مقام خریدار یا در مقام فروشنده ، مذاکره کننده نیز هستند . هر فردی که در زمینه های تجاری فعالیت می کند . خواه نا خواه در شرایطی قرار می گیرد که باید برای متقاعد کردن طرف مقابل یا ترغیب او به خرید ، مذاکره کند . در زمینه های تولیدی ، خدماتی و مالی نیز همین وضع صدق می کند.


    مذاکره کننده باید دارای صفات ، توانایی ها و هنرهایی باشد تا بتواند ارتباطات لازم بین دو طرف معامله را برای رسیدن به هدف معین یا منافع مشترکی که طرفین خواهان آن هستند . برقرار کند . بنابراین ، مذاکره بازاریابی مفهومی فراتر از یک واژه است و در حقیقت فرآیند، جریان یا برنامه ای است که خرید و فروش را همزمان به نتیجه برساند . مسئولان بازاریابی شرکت ها باید با فنون و روش های جدید ایجاد ارتباط با مردم. رقبا ، خریداران ، و فروشندگان آشنا باشند . در مذاکرات بازاریابی آنچه مهم است . انجام صحیح فرآیند مذاکره به کمک ارسال صحیح علائم و پیام ها ، درک صحیح شرایط خود و شرایط طرف مقابل و بالاخره دریافت پیام از طرف مقابل ونشان دادن واکنش مناسب نسبت به آن است .

     

    بازاریابی

     

    ?تعریف مذاکره :


    مذاکره ، هنر رسیدن به تفاهم متقابل از طریق چانه زدن و بحث و استدلال بر سر نکات اساسی است . به عبارت دیگر ، مذاکره مجموعه کنش ها و واکنش های طرفین معامله بر سر مو ضوع های مورد علاقه که شاید بهتر باشد آن را فرآیند بنامیم به مراتب فراتر از ارائه حضوری یک پیشنهاد وپذیرش یا رد آن است .مذاکره ، فرآیندی است که افراد از موضع های واگرا ، به موضع هایی که توافق حاصل شود ، حرکت می کنند .


    ?ویژگی مذاکره


    هدف از مذاکره رسیدن به توافق است مذاکره پاسخ به این پرسش هاست ، چگونه میتوان در مذاکره به توافق رسید ؟ چرا در سازمان ها و ادارات می گویند فلانی برای مذاکره برود و فلانی نرود ؟ طرف های مذاکره برای فهمیدن نیازهای یکدیگر و وجوه اختلاف تلاش می کنند ، تا از این طریق حوزه های تضادی که از دستیابی به بهترین نتایج بین آنها جلوگیری می کنند را از بین ببرند .
    تشخیص علایق از طریق مذاکره ، مستلزم مهارت ارتباطی سطح بالا و درک کامل اهمیت موضوع است . بهترین روش دستیابی به درک مناسب بر پایه شناخت و تجزیه وتحلیل علایق راهبردی طرف های مذاکره قرار دارد . محور بحث و مذاکره در بازاریابی معمولا” قیمت شرایط تحویل ، مشخصات کالا ، بسته بندی ، گارانتی و … است .


    ارکان مذاکرات بازاریابی


    الف ) اهداف :
    هدف مذاکرات بازاریابی برای هر کدام از طرفین مذاکره نفعی است که از انجام داد و ستد حاصل میشود . بدیهی است منافع مورد انتظار بیاد مشخص و قابل ارزیابی باشد .
    ب ) روش ها :
    مذاکرات بازاریابی نیز مانند سایر مذاکرات میتوانند با روش های سخت وخشن ، ملایم و یا منطقی صورت گیرند .
    ج ) افراد : نقش شخص یا اشخاص مذاکره کننده ، از آن جهت اهمیت دارد که دانش و بینش آنها ، سن ، جنس ، عواطف و بالاخره مقام وموقعیت شغلی یا اجتماعی آنها ، آثار متفاوتی بر ثمر بخشی و موفقیت یا بی ثمری و شکست مذاکرات بر جای می گذارد .
    د ) اطلاعات : هر مذاکره بر پایه اطلاعات استوار است . در مذاکرات بازاریابی که بین دوقطب یا دوگروه مخالف یا دارای منافع متضاد صورت می گیرد ، هر کدام از طرفین در بدو امر باید اطلاعات اساسی و حتی بسیار دقیق درباره طرف مقابل جمع آوری کرده باشند، در غیر اینصورت امکان دارد توافق های به عمل آمده به مرحله عمل نرسند یا بین طرفین بر سر چگونگی توافق ها اختلاف بروز کند .


    ?برنامه ریزی مذاکرات بازاریابی


    برای انجام یک مذاکره موفق ، در زمینه های بازاریابی و فروش ، پس از تعیین اهداف ، باید حیطه و حدود مطالب مورد بحث یا دستور جلسه مشخص شود .
    چک لیست زیر میتواند در برنامه ریزی مذاکرات بازاریابی مورد استفاده قرار گیرد :
    الف ) افتتاح جلسات
    چگونه جلسه را افتتاح کنیم ؟
    میزان علاقه افراد حاضر در جلسه چه اندازه است ؟
    احتیاجات طرفین مذاکره کدام است ؟
    چه زمینه های مشترکی بین طرفین مذاکره وجود دارد ؟
    مواضع طرفین مذاکره
    ب ) دامنه اختیار
    با چه اشخاصی ملاقات خواهیم کرد ؟
    سابقه و تاریخچه روابط طرفین چگونه بوده است ؟
    طرف مقابل چه قدر اختیار دارد ؟
    قدرت و نفوذ
    میزان قدرت و اختیار آنها در مورد ما یا رقبای ما چه قدر است ؟
    محدوده اختیار ما در این حیطه چه اندازه است ؟
    چگونه میتوان از اختیار خود در جهت منافع طرفین استفاده کرد ؟
    د) تعهدات
    میزان علاقه طرف مقابل به برگزاری جلسات چه قدر است ؟
    اهمیت رسیدن به توافق از سوی طرف مقابل چه اندازه است ؟
    آیا واقعا” خواستار یا نیازمند دستیابی به توافق هستیم ؟
    آیا توافق به دست آمده ثبات خواهد داشت ؟
    ?رقابت /محدودیت
    شرایط بازار تا چه اندازه روند مذاکرات را تحت تاثیر قرار میدهد ؟
    در این رابطه چه اهرم هایی به کار گرفته میشود ؟
    ?نوآوری وپیشرفت
    از چه امتیازی برخورداریم تا از موفقیت خود اطمینان حاصل کنیم ؟
    پیشنهادهای مطرح شده در جلسه ها تا چه اندازه جدید و نو است ؟
    چه کسی برای کمک ، داوطلب خواهد شد ؟
    ?روش های مذاکرات بازاریابی
    روش های مذاکرات بازاریابی نیز مانند سایر روش های مدیریت به طور قطع و یقین قابل تفکیک وطبقه بندی نیست و هر مذاکره کننده ای با توجه به تجربه ، دانش ، تسلط ویژگی های فردی و تخصصی و بالاخره شرایط زمانی ومکانی ، به نوعی با طرف مقابل برخورد می کند ولی سه شیوه زیر قابل ذکر است :
    الف ) روش مذاکره ملایم :
    بسیاری از مدیران بازاریابی تابع روش مسالمت ، انعطاف پذیری ، کوتاه آمدن ، امتیاز دادن، برخورد دوستانه و با وقار ، خودداری از درگیری و خصومت برای رسیدن به نتیجه مطلوب هستند . از نظر این گروه ، مذاکره ای به عقد قرارداد فروش منجر میشود که در محیطی آرام و بدون خشونت و با جلب رضایت مشتری یا فروشنده انجام شده باشد . زیرا هدف انجام دادن معامله است و باید شرایط را برای تحقق آن مهیا ساخت .
    ب ) روش مذاکره خشن :

    تاکتیک خشونت در مذاکرات بازاریابی ، از سیاست و نظامی گری به بازاریابی راه یافته و شیوه مطلوبی نیست . بدیهی است در هر مذاکره ای ، تاکید برخواسته ها ، عدم انعطاف ، اصرار ورزیدن بر اعتقادات یا مواضع و امثال آنها موجب میشود که طرف مقابل نیز با همین شیوه ها وارد عمل شود و طبیعی است که با ایجاد جو عدم تفاهم و خصومت ، مذاکرات بی نتیجه پایان پذیرد .
    ج) روش مذاکره منطقی یا اصولی :

    یک مذاکره کننده موفق اعم از خریدار ، فروشنده ، واسطه ویا هر شخصی که در زمینه های حرفه ای دیگر فعالیت می کند ، با اصول گرایی ، منطق ، ملایمت بجا ، خشونت به موقع و بالاخره با نگرش سیستمی به موضوع میتواند مذاکرات را به طرف دلخواه هدایت کند . هدف نهایی مذاکرات بازاریابی پیشبرد فروش است و پیشبرد فروش در بسیاری از متون بازاریابی به نام ارتباطات بازاریابی خوانده شده است . بدین معنی که مذاکره کردن ، یک فعالیت ارتباطی است و ارتباط به معنای رساندن ، اثر گذاشتن و دریافت پاسخ است و ناگفته پیداست که در یک فعالیت ارتباطی نباید با روحیه ، اخلاق ، اعتقاد و ضوابط حرف مقابل با سختی و خشونت برخورد کرد .
    البته ملایمت بیش از حد و امتیاز دادن غیر عادی نیز موفقیت بنگاه را به خطر می اندازد.
    بنابراین ، بهتر است که با روش منطقی و اصولی ، مذاکرات را آغاز و اداره کرد و پس از دستیابی به نتیجه مطلوب خاتمه داد .دو روش مشخص دیگر که در مذاکرات بازاریابی میتوان به کار گرفت . عبارتند از: روش برون گرایی و روش قیاسی – استنتاجی .
    روش برون گرایی : نمایانگر تلاش برای ترغیب دیگران نسبت به انجام کار با دادن اطلاعات است که در حقیقت همان ترغیب و تشویق طرف مقابل با اعمال فشار به شمار می رود .
    روش قیاسی – استنتاجی ، برای ترغیب طرف مقابل نسبت به انجام کاری است که از طریق سوق دادن او به سمت آن کار صورت می پذیرد . بنابراین ، این روش مستلزم مهارت بیشتر است ودر مقایسه با روش برون گرایی ، زیرکانه تر به نظر می رسد . یافتن روش کاملی که بتوان آن را در تمام شرایط مورد استفاده قرار داد ، کار دشواری است. هر یک از این روش ها فواید خاص خود را دارند . به عنوان مثال ، یک نماینده فروش برای جلوگیری از هرگونه ضرر وزیان باید روش برون گرایی را به گونه ای منطقی به کار گیرد . یا مذاکره کننده ای که درگیر معامله بزرگی است که چندین ماه به طور می انجامد مانند ( فروش گاز طبیعی ایران به ترکیه ) باید از روش قیاسی – استنتاجی به گونه ای محتاطانه استفاده کند .
    اگر طرف مقابل فردی برون گرا باشد ، دایم رشته کلام را در دست دارد و مجال صحبت کردن را به طرف مقابل نمی دهد ، بنابراین ، طرف مقابل باید به دنبال یافتن زمانی مناسب برای ارائه پیشنهادهای خود باشد . اگر طرف مقابل مذاکره ، از روش استنتاجی استفاده کند و ناچار مذاکره در مورد خاصی باشد ، سوال های زیادی از جانب یکی از آنها مطرح خواهد شد که ناگزیر با سوال های بیشتری از جانب دیگری مواجه خواهد شد.



    سیدمسعودراسخی ::: دوشنبه 88/6/30::: ساعت 2:16 عصر

    فیلیپ کاتلر (PHILIP KOTLER) در سال 1931 در شیکاگو متولد شد. لیسانس را از دانشگاه دی پل، فوق لیسانس را در رشته اقتصاد از دانشگاه شیکاگو، دکتری را در همان رشته از MIT و فوق دکتری ریاضی را از هاروارد و فوق دکتری علم و فناوری را از دانشگاه شیکاگو اخذ کرد. او از سال 1969 استاد رشته بازاریابی بین المللی دانشگاه نورث وسترن است. این دانشگاه از اولین مراکزی بود که در آن بازاریابی تدریس می شد. نام کاتلر با واژه بازاریابی عجین شده است. او را بی هیچ تردید پدر بازاریابی می خوانند.

      از دهه 1970 که اندیشه بازاریابی پس از دو دهه دوران شکوفایی اقتصادی در غرب و همزمان با رکود ناشی از شوک نفتی و مسائل اقتصادی مطرح و به رسمیت شناخته شد، نام او بیش از دیگران در این زمینه به گوش خورده است. کارنامه پررنگ و بار او در زمینه بازاریابی منحصر به فرد است.
    تألیف 34 کتاب و بیش از 100 مقاله که در مجلات معتبری نظیر مجله هاروارد بیزینس ریویو منتشر شده گواه مطلب است. کتـــــاب اصول بازاریابی او کتاب مرجع بی بدیل همه دانش پژوهان و پژوهشگران در این زمینه است. کتابهای او به بیش از 30 زبان دنیا ترجمه شده است. کاتلر به راستی بنیانگذار مدیریت نوین بازاریابی است و بیش از هر نویسنده یا متفکر دیگر درگسترش اهمیت بازاریابی و تغییر نگرش به آن از یک فعالت جنبی به فعالیت مهم و اصلی نقش ایفا کرده است. او مـــدرس، نویسنده و سخنران برجسته ای است که مسافرتهای بسیار به اروپا، آسیا و آمریکای جنوبی برای سخنرانی و مشاوره داشته و از دانشگاههای معتبر دنیا دکترای افتخاری دریافت داشته است. کاتلر سالهای متمادی مشاور شرکتهای بزرگی همچون AT&T, IBM ،جنرال الکتریک، فورد، موتورولا، مرک، بــانک آمریکا و... بوده و دانسته های خود را در زمینه برنامه ریزی و سازماندهی بین المللی بازاریابی به این شرکتها منتقل کرده است. او عضو هیئت مشورتی بنیاد دراکر، رئیس هیئت مدیره دانشکده بازاریابی موسسه علوم مدیریت و مدیرعامل انجمن بازاریابی آمریکا (IMR) است.
    انجمن مدیریت آمریکا (AMA) او را تاثیرگذارترین بازاریاب تمام دوران لقب داده است. 

      کاتلر نه تنها در بازاریابی کلاسیک شهره است بلکه یک پیشرو در تئوری و عمل ارتباط کسب وکار الکترونیک و بازاریابی سازمان محسوب می شود. هیچ پژوهشگری در عرصه بازاریابی نمی تواند خود را بی نیاز از آثار عمیق و دقیق او بداند. تحقیقات و نوشته های او بر مقوله هایی همچون گسترش و کاربرد اصول بازاریابی، تجزیه وتحلیل بازار، توسعه محصول جدید، راهبرد رقابتی، برنامه ریزی راهبردی و سیستم های اطلاعاتی متمرکز است. نگرش فیلسوفانه او به مفاهیم بازاریابی، جایگاه این حوزه خطیر مدیریتی را دگرگون ساخته است. او مقوله بازاریابی اجتماعی را طرح کرد و با تاکید بر اینکه بازاریابی برمبنای ارتباطی است ناشی از نیازها، خواسته ها، پیشنهادها، قیمت و... که تمامی آنها زیربنای ارزشی دارند، اهمیت بازاریابی را از حوزه قیمت و فروش و فعالیتهای توزیع به نیاز مشتری و ارزش آفرینی سوق داد. او سازمانها را واداشت که با مدل مشتری مداری فکر کنند و نیازهای مشتری را محور قرار دهند، وفاداری مشتری را به دست آورند و با نوآوری؛ خواسته های درحال تغییر مشتری همگام شوند.
    کاتلر بازاریابی را بخشی از فلسفه مدیریت همه مدیران می داند که براساس آن باید نیازها و خواسته های مشتری را بشناسند و شرایط را درجهت رضایت مندی آنان فراهم سازند. رضایتمندی مشتری در نگاه او هنگامی محقق می شود که ارزش واقعی فراورده یا خدمت برابر یا بیشتر از ارزش موردانتظار مشتری باشد. کاتلر بر این باور است که گرچه بازاریابی مفهومی ساده دارد اما اجرای آن بسیار پیچیده است و برای استادشدن در آن یک عمر وقت لازم است. گرچه هیچ متفکری درجهان به اندازه او درگسترش پیام بازاریابی سهم نداشته است اما در هزاره جدید، او همه را به تفکر مجدد در این مقوله فرامی خواند و ندا در می دهد که راهبرد پیروزمند سال پیش ممکن است امسال ناکارآمد از آب درآید.
     شما را پدر بازاریابی می نامند. نظر خودتان چیست؟
    کاتلر: هر زمان که برخی مرا پدر بــــازاریابی می نامند، من این نکته را متذکر می شوم که اگر چنین باشد، پیتر دراکر پدر بزرگ بازاریابی است.
    دراکر یکی از انسانهای استثنایی است که من دیده ام. او یک نابغه دربرگرفتن الگو از تاریخ و پیش بینی روندهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است. برای بسیاری از ما او الگویی است کـــــه دائماً ایده های نو می پرورد و ایده های کهنه را تصفیه می کند.

       بازاریابی به چه معناست؟
     - بازاریابی به معنی کار با بازارهاست، برای فراهم ساختـــن مبادلات با هدف تامین خواسته ها و نیازهای انسان. بازاریابی فرایندی است که طی آن افراد و گروهها، با تولید و مبادله کالا و فایده با دیگران، خواسته ها و نیازهای خود را تامین می کنند. اصولاً وظیفه بازاریابی شناسایی نیازها و خواسته ها، تعیین بازارهای هدف برای خدمت به آنها، طراحی کالاها و خدمات و برنامه زمان بندی شده برای ارائه خدمت به این بازارها و بالاخره فراخوانی کلیه افراد درون سازمان به اینکه به مشتریان فکر و به آنان خدمت کنند.
    بسیاری از مردم، بازاریابی را به معنای فروش و تبلیغات درنظرمی گیرند. نسبت فروش و بازاریابی چیست؟
     - فروش فقط جزء کوچکی از مجموعه عظیم بازاریــــابی است. فروش یکی از چندین وظیفه های بازاریابی و نه حتی مهمترین آنها، به شمار می رود.
    بنابراین، هرچند فروش بخشی از بازاریابی و مدیریت بازار است اما بازاریابی مفهومی بس گسترده دارد. به تعبیر پیتردراکر هدف بازاریابی گسترش فروش است. مفاهیم فروش و بازاریابی غالباً با یکدیگر اشتباه می شــــوند. مفهوم فروش از داخل به بیرون می نگرد. این مفهوم از کارخانه شروع می کند، به محصولات و کالاهای موجود شرکت توجه دارد و به دنبال کسب فروش سودآور است که تبلیغات قابل ملاحظه ای را می طلبد. برعکس، مفهوم بازاریابی دارای نگاهی از بیرون به درون است. این مفهوم با یک بازار کاملاً تعریف شده آغاز می شود، روی نیازهای مشتریان تاکید دارد و با تـــــــامین رضایت مشتریان سود می آفریند. فعالیت بــازاریابی پیشتر از آنکه سازمان فرآورده ای تـــولید کرده باشد، آغاز می شود. فروش پس از تــولید و عرضه فرآورده ها پابه میدان می گذارد. بنابراین، تصور عمومی از مدیریت بازاریابی که آن را تلاش برای یافتن مشتریان کافی برای محصولات فعلی شرکت می بیند، نگاه بسیار محدود به موضوع است. بازاریابی واقعی هنر دستیابی به روشهای زیرکانه برای فروش محصولات شرکت نیست.
    بازاریابی واقعی، آگاهی نسبت به آن چیزی است که باید تولید شود و نه فروش آن چیزی که تولید شده است.

      شما تعبیربازاریابی نئاندرتالی را برای توصیف بازاریابی غیرواقعی به کار برده اید. چه خطاها و اشتباهاتی می تواند بازاریابی را از مسیر صحیح خود دور سازد؟
    -  بسیاری از مدیران شرکتها از وضع بازاریابی سازمان خود ناخشنود هستند. آنان شاهد افزایش هزینه ها و کاهش بازده بخش بازاریابی هستند. یک دلیل این است که شرکتها درهمان راههای کهنه و پیشین بازاریابی، بودجه سنگینی هزینه مـــــی کنند و از روشهای زیر پیروی می کنند.
    بازاریابی را با فروش برابر می گیرند؛
    بیش ازتوجه به مشتری، بر دراختیار گرفتن او تاکید دارند؛
    به جای اجرای مدیریت بهره برداری، تمام عمر می کوشد تا از مشتری در هر دادوستد سود مناسب ببرد؛
    به جای قیمت گذاری هدفمند، هزینه ها را پایه قیمت گذاری قرار می دهد؛
    به جای یکپارچه کردن ابزار ارتباطی بازاریــابی، برای هریک از ابزارها جداگانه برنامه ریزی می کند؛
    به جای کوشش در شناسایی واقعی مشتری به فکر فروش هرچه بیشتر فرآورده است.
    مدیریت بازاریابی چه وظایفی بر دوش دارد؟
    -  مدیریت بازاریابی به عنوان تجزیه وتحلیل، برنامه ریزی، اجرا و کنترل برنامه هایی تعریف می شود که برای نیل به اهداف سازمانی تهیه می گردند
    به عبارت دیگر، وظیفه مدیریت بازاریابی، تهیه برنامه های بازاریابی کارآمدی است که شرکت را در بازارهای هدف خود دارای یک موقعیت رقابتی برجسته کند. اجرای این امر مستلزم همان چهار رکنی است که برشمردم.
     گامهای بنیادین در فرایند بازاریابی کدام است؟
     - بازاریابی کارآمد با پژوهش آغاز می شود. پژوهش در یک بازار به آشکارشدن بخشهایی می انجامد که از گروههای مشتریان با نیازهای متفاوت شکل گرفته اند. شرکت باید تنها بخشهایی را هدف گذاری کند که در آنها توان فعالیت در بهترین و بالاترین سطح خدمت را دارد. درهریک از بازارهای هدف، شرکت باید پیشنهادهای خود را به گونه ای تنظیم و عرضه کند که مشتری تفاوت آن را با پیشنهاد دیگران به روشنی تشخیص دهد و به این ترتیب خوب جا بیفتد. بخش بندی بازار، برگزیدن بازار هدف و جاانداختن پیشنهادها نمایانگر وجود اندیشه بازاریابی راهبردی در سازمان است. از این پس شرکت به بهره گیری از فنون آمیزه بازاریابی می پردازد و عاملهای آنها را به صورت بهینه با یکدیگر می آمیزد. گام بعدی اجرا و پیاده سازی تصمیماتی است که درباره مدیریت بازار گرفته شده است. گام آخر نیز پایش است و شرکت باید باتوجه به معیارهای برگزیده، به بررسی و ارزیابی نتیجه های به دست آمده درهرگام بپردازد و بهسازی راهبرد و فنون اجرایی را پیش گیرد
    .
    به آمیزه بازاریابی اشاره کردید. مفهوم و جایگاه این آمیزه در بازاریابی را توضیح دهید.
     - آمیزه بازاریابی مجموعه ای از متغیرهای بازاریابی قابل کنترل است که شرکت آنها را در بازار هدف و برای ایجاد دانش موردنظر خود ترکیب می کنند. چهار گروه از متغیرها 4P عبارتند از: محصول، قیمت، مکان و تبلیغات پیشبردی  PRODUCT, PRICE, PLACE, PROMOTION
     شما اخیراً عامل سیاست و باور همگانی را به ایـن عــوامل افزوده و عدد آن را به شش رسانیده اید. این نظر فروشندگان است. نظر خریداران کجا جای دارد؟
    -  اتفاقاً این انتقادی است که بر آمیزه بازاریابی وارد شده و بسیار مهم و باارزش است. گفته شده شاید دیدگاه خریداران درمورد آنچه به ایشان پیشنهاد و عرضه می شود متفاوت از دیدگاه عرضه کنندگان باشد، بنابراین، بهتر است که عناوین را با رویکرد به خواست و نظر مشتریان تنظیم کرد.
    بدین ترتیب درحالی که بازاریابی خود را در موقعیت فروش یک فرآورده می بیند، مشتری خود را در جایگاه خرید یک ارزش یا راه حل برای مسئله اش می گذارد
    پس به جای  4Pیعنی آمیزه بازاریابی از دیدگاه فروشندگان شما از دیدگاه خریداران چه پیشنهادی دارید؟
     4C یعنی ارزشهای مشتری پسند، هزینه مشتـــری، آسودگی در خرید و ارتباطات
    4C: Customer value, Cost of the customer, Convenience, Communication
     بخش بندی و تقسیم بازار به چه معناست؟
    -  اصولاً بازار به مجموعه ای از خریداران بالقوه و بالفعل یک کالا اطلاق می شود. تقسیم بازار فرایند طبقه بندی مشتریان به گروههایی با خصوصیات و نیازها یا رفتارهای مختلف است. تقسیم بازار به گروههای خریدار جداگانه، اولین مرحله بازاریابی هدف دار است. بنابراین، راهبـــرد تقسیم بندی بازار استدلال می کند که هر بازار از بخشهایی از مشتریان تشکیل مـــی شود که نیازها و خواسته های متفاوتی دارند. با درپیش گرفتن راهبرد بازاریابی هدف شرکتها می توانند بازار را به تکه های نازک و نازک تر تقسیم کنند. یک قسمت یا بخش از بازار را مصرف کنندگانی تشکیل می دهند که نسبت به مجموعه ای از محرکهای بازاریابی از خود پاسخ مشابهی نشان می دهند
    می توانید نمونه هایی از رویکرد تقسیم بندی بازار را بیان کنید؟
    تقسیم بندی بر پایه منافع مشترک مانند مشتریان خواهان ارزانی، کیفیت برتر یا خدمات؛
    تقسیم بندی برپایه مفهومهای جمعیت شناسی مانند بزرگسالان، جوانان، نوجوانان؛
    تقسیم بندی مناسبتی مانند مسافران هواپیما در مناسبتهای مختلف؛
    تقسیم بندی برپایه حجم خرید فرآورده مانند کاربری فراوان، متوسط، کم؛
    تقسیم بندی بر پایه روش زندگی مانند لباس، شکار یا تفنگ
    معنای هدف گیری و جایگاه یابی در بازار چیست؟
     - هدف گیری در بازار به معنای ارزیابی جذابیت هر قسمت بازار و انتخاب یک یا چند قسمت از بازار و ورود به آن است. مرحله آخر یعنی تعیین جایگاه در بازار نیز به معنای تعیین جایگاه رقابتی برای کالاست، یعنی اشغال یک مکان روشن، مشخص و مطلوب در اذهان مصرف کنندگان هدف نسبت به کالاهای مشابه.
     جایگاه تحقیقات بازاریابی در فرایند بازاریابی کجاست؟
     - تحقیقات بازاریـــــابی به عنوان عامل ارتباط دهنده مصرف کننده، مشتری و جامعه، اطلاعاتی را که برای شناسایی و تعیین فرصتها و مسائل ومشکلات بازاریابی، ایجاد و بهبود و ارزیابی فعالیتهای بازاریابی، نظارت بر کارهای بازاریابی و فهم بهتر فرایند بازاریابی مورداستفاده قرار می گیرند دراختیار بازاریاب قرارمی دهد. فرایند تحقیقات بازاریابی از چهار مرحله تشکیل می شود. تعریف مشکل و تعیین اهداف تحقیق، تهیه طرح تحقیق، اجرای طرح تحقیق، تعبیر و تفسیر نتایج تحقیق و گزارش یافته ها
    زمینه های معمول و متداول تحقیقات بازاریابی کدام است؟
     - اندازه گیری توان بالقوه بازار، تجزیه وتحلیل سهم بازار، تعیین خصـــــوصیات بازار، تجزیه وتحلیل فروش، مطالعات مربوط به روند فعالیتهای تجـــاری، پیش بینی های کوتاه مدت، مطالعات مربوط به کالاهای رقابتی، پیش بینی های بلندمدت و بالاخره مطالعات مربوط به سیستم های اطلاعات بازاریابی و بررسیهای قیمت گذاری.
     به بازار هدف و بازاریابی هدف اشاره کردید. منظور از بازار هدف چیست؟
     - انقلاب صنعتی پدید آور توانمندی صنایع در تولیدانبوه، پخش انبوه و ترویج انبوه کالاهایی مانند صابون، خمیردندان، نوشابه، موادخوراکی و غیره بود. در اینجا یک کالا برای تمام خریداران به طور انبوه تولید و توزیع می شود. امروزه پاره ای از میان رفتن بازاریابی انبوه را پیش بینی می کنند. آنان می گویند که بازار انبوه درحال تبدیل شدن به بخشهای کوچکتر با مشتریان گوناگون و سلیقه های متفاوت است. بنابراین، بازار هدف به معنای یک یا چند بخش ویژه از بازار است مانند تولید خودروهای مرسدس بنز برای خریداران خودروهای باشکوه و برخوردار از طراحی و مهندسی عالی. به همین ترتیب در بازاریابی هدف، گروههای مختلف شناسایی می شوند که کل بازار را تشکیل می دهند، آنگاه برای بازارهای هدف، کالاهای خاص تدارک دیده می شود.
     آیا این صحت دارد که میانگین زمان خدمت مدیران بازاریابی در شرکتها 16 تا 18 ماه است؟
    -  جای شگفتی نیست. درمورد بازاریابی در سازمان و وظیفه های آن کج فهمی های گسترده ای وجود دارد. برخی مدیران عامل از مسئولان بازاریابی خود انتظارهای غیرواقعی دارند. آنان در صورت شکست فرآورده های نو بی درنگ انگشت اتهام را به سوی مدیر بازاریابی و گروه فروش دراز می کنند
    آیا وظیفه بازاریابی تنها برعهده یکی از واحدهای مشخص سازمانی است؟
     - این یک دیدگاه کوتاه بینانه است. به تعبیر دیوید پاکارد از بنیانگذاران شرکت پرآوازه هیولت - پاکارد،اهمیت بازاریابی بیش از آن است که انجام آن فقط برعهده واحد بازاریابی گذاشته شود. همه واحدهای شرکت می توانند نسبت به مشتری، خوب یا بد عمل کنند و نتیجه رفتار آنان بر درآمد نهایی شرکت اثر می گذارد. اکنون دیگر هیچ واحدی به تنهایی نمی تواند نیازها و مسئولیتهای بازاریابی را برآورده و به عهده بگیرد. همه بخشها و کارکنان شرکت باید به این رسالت پایبند و متعهد شوند.
    گذار از وظیفه گرایی به سوی فرایندگرایی در سازمانها چه میزان بر این تغییر جایگاه واحدهای بازاریابی اثر می گذارد؟
    -  با ایجاد سیستم های کاری، کار بازاریابان مستقل، کاهش می یابد، زیرا فرایندگرایی، مشتــــری را در مرکز دایره همه فعالیتها قرار می دهد و هدف همگان جلب خشنودی و برآوردن نیازهای او خواهدبود. واحدهای بازاریابی، تخصص ویژه ای که در شناسایی فرصتهای تازه در بازارها دارند، می توانند در زمینه بررسی و شناسایی نیازها، رفتارها و واکنشهای مشتریان برای سازمان به خدمت بگیرند. بنابراین، نقش بازاریابان در بهسازی فرآورده ها و راهبردهای شرکت در بازارها همچنان بااهمیت خواهدبود.
     به این ترتیب ممکن است دگرگونیهای زیادی در واحد بازاریابی پدید آید؟
     - دگرگونی در دیدگاهی که نسبت به بازاریابی داریم موجب تغییر در طبیعت، ساختار و نقش واحد بازاریابی نیز می گردد. می توان پنداشت که بازاریابی در جریان دگردیسی آینده خود به واحد مشتریان،واحد پژوهش و اطلاعات بازاریابی، واحد ارتباطات بازاریابی یا چیز دیگری تبدیل شود.
    آیا ممکن است اصلاً واحد بازاریابی نداشته باشیم. اصلاً آیا با نبودن واحد بازاریابی، رفتار دیگر واحدها بهتر وکارآمدتر نخواهد شد؟
    -  برخی می گویند که کم توجهی واحدهای دیگر به مشتری، ناشی از وجود یک واحد بازاریابی مستقل در سازمان است. هر واحد تصور می کند که مسئول وظیفه بخش خودش است و وظیفه واحد بازاریابی ایجاد و نگهداری مشتری است.
    به همین جهت است که مثلاً در شرکت مارکس انداسپنسر تبلیغات و واحد بازاریابی وجود ندارد، ولی شرکت مشتریان خشنود و وفاداری را همواره به سوی خـــود می کشد زیرا همه کارکنان نخست به مشتری و خواست او می اندیشند.
    یک شرکت چگونه می تواند مشتریان سودآور را یافته، نگهداری کند و رشد دهد؟
    -  برخی از دست اندرکاران، بازاریابی را هنر یافتن و نگهداری مشتریان تعریف کرده اند. ما این تعریف را گسترش داده و به صورتبازاریابی، دانش و هنر یافتن، نگهداری و رشد دادن مشتریان سودآور است درمی آوریم
    بازاریابان دیروز تنها در اندیشه یافتن مشتری بودند. گروه فروش در پی شکار مشتریان تازه بود و رشد دادن مشتری مفهومی نداشت. اکنون وضع دگرگون شده است. نگهداری و رشد دادن مشتریان هدف نخستین است. هر مشتری را که از دست بدهید برای خرید تمام عمر وی، زیان خواهید کرد. هزینه جلب یک مشتری تازه پنج برابر هزینه خشنود نگهداشتن مشتری کنونی است. نکته منفی دیگر اینکه چند سال طول می کشد تا مشتری تازه درحد و اندازه مشتری پیشین از شما خرید کند.



    سیدمسعودراسخی ::: سه شنبه 88/6/24::: ساعت 2:26 عصر

    امروزه نقش مشتریان از حالت پیروی از تولیدکننده به هدایت سرمایه گذاران، تولیدکنندگان و حتی محققان و نوآوران مبدل گشته است. به این ترتیب بسیاری از مفاهیم و تئوری ها بر محور «مشتری» نگارش شده اند. سمت و سوی کلیه فعالیت های بنگاه اقتصادی برای تأمین نیازهای مشتری و کسب رضایت و اعتماد اوست.


     

    در بازار گسترده امروز موفقیت یا عدم موفقیت یک بنگاه اقتصادی به رفتار مشتری بستگی دارد. اوست که با مطالعه و بررسی نیازهای خود و بازارگسترده و کالاهای متنوعی که دراختیاردارد و باتوجه به امکانات و استعداد خود به ارزش گذاری مواردی همچون قیمت، مرغوبیت، کیفیت و... می پردازد و درنهایت انتخاب می کند. این مقاله به موضوع مشتری و اهمیت آن می پردازد. تعریف مشتری، نیاز مشتری، فرهنگ مشتری مداری و مراحل ایجاد و گسترش فرهنگ مشتری مداری از جمله مباحث این مقاله هستند.
    منبع : روزنامه ایران،‌ پنجشنبه 14 تیر 1386، سال سیزدهم، شماره 3679، صفحه 8.
    کلیدواژه : مشتری ؛ مشتری یابی ؛ نیاز مشتری ؛ فرهنگ مشتری مداری
     

    مشتری مداری


    1- مقدمه


    در جهان کنونى که امکان تولید انبوه کالا و خدمات زمینه افزایش عرضه نسبت به تقاضا را فراهم آورده است، براى تولیدکنندگان راهى جز جلب رضایت مشترى باقى نمانده و دیگر نمى توان حیطه بازار و عرضه را با ابزارهاى محدود گذشته تعریف کرد. تجربه نشان داده است، سازمان هایى که ازمنظر سنتى به مفاهیم مشترى، کالا، بازار، فروش، خرید، رقابت، تبلیغات، کیفیت و... نگاه کرده و مى کنند علاوه بر عدم کسب موفقیت، سرمایه هاى خود را هم از دست داده اند. با ظهور اقتصاد رقابتى مفاهیمى چون مشترى مدارى و کسب رضایت مشترى، پایه و اساس کسب و کار تلقى شده و سازمانى که بدان بى توجه باشد از صحنه بازار حذف مى شود. دراین مقاله سعى شده به مفهوم مشترى، رضایت مشترى و فرهنگ مشترى مدارى در سازمان در هر سیستم و ساختار یا کسب و کار پرداخته شود.
    امروزه نقش مشتریان از حالت پیروى از تولیدکننده به هدایت سرمایه گذاران، تولیدکنندگان و حتى محققان و نوآوران مبدل گشته است. به این ترتیب بسیارى از مفاهیم و تئورى ها بر محور «مشترى» نگارش شده اند. سمت و سوى کلیه فعالیت هاى بنگاه اقتصادى براى تأمین نیازهاى مشترى و کسب رضایت و اعتماد اوست. در بازار گسترده امروز موفقیت یا عدم موفقیت یک بنگاه اقتصادى به رفتار مشترى بستگى دارد. اوست که با مطالعه و بررسى نیازهاى خود و بازارگسترده و کالاهاى متنوعى که دراختیاردارد و باتوجه به امکانات و استعداد خود به ارزش گذارى مواردى همچون قیمت، مرغوبیت، کیفیت و... مى پردازد و درنهایت انتخاب مى کند.

     

    2- مشترى یعنى چه ؟


    در فرهنگ بازار، مشترى فردى است که توانایى و استعداد خرید کالا و یا خدمتى را داشته باشد، که این توانایى و استعداد به صورت توأم در فرد بروز کرده و انتخاب و عمل خرید انجام مى پذیرد. در این فرهنگ و دیدگاه مشترى فرد هوشمند و دانایى است که درباره تأمین نیازهاى خود به خوبى مطالعه و بررسى مى کند و باارزش گذارى و درنظر گرفتن امکانات و استعداد خود به انتخاب مى پردازد.



    3- نیاز مشترى


    در نظر عامه نیاز به معناى هرنوع کمبودى است که براى انسان به وجود مى آید. در فرهنگ بازار نیاز مشترى اینگونه تعریف مى شود که: «نیاز مشترى عبارت است از هرنوع احساس کمبودى که براى مشترى به وجود مى آید و او تلاش مى کند تا با بهره گیرى از استعداد و توانایى خود نسبت به رفع آن اقدام نماید.»
    با توجه به مفهوم گسترده اى که درتعریف نیاز مشترى وجوددارد، امکان تهیه و طبقه بندى جامع و کاملى از نیازهاى مشترى دشوار است. زیرا اولاً نیازهاى مشترى نامحدود است، ثانیاً ممکن است نیازى براى یک مشترى جزو نیازهاى اساسى به شمار رود، درحالى که همان نیاز براى مشترى دیگر نیاز عادى محسوب شود. بنابراین در شناسایى و ارزیابى نیاز مشترى لازم است رفتار مشترى باتوجه به توانایى ها و استعدادهاى او مبناى کار و مطالعه قرار گیرد. در اقتصاد رقابتى دغدغه همه شرکت ها این است که نه تنها هرروز به تعداد مشتریان خود بیفزایند، بلکه مشتریان قدیمى خود را نیز حفظ کرده و ازدست ندهند. زیرا که هزینه فروختن به مشترى قدیمى کمتر از تلاش براى جذب مشترى جدید است. حال باید تعریف کرد که «رضایت مشترى» چیست و چگونه شناسایى و به کار برده مى شود؟ رضایت احساس مثبتى است که درهر فرد پس از استفاده کالا یا دریافت خدمتى ایجاد مى شود. در جوامع کنونى محصول یا خدمتى مورداقبال مشترى قرارخواهدگرفت که ارزش موردانتظار وى را برآورده سازد. ارباب رجوع زمانى از دریافت محصول یا خدمت راضى و خشنود خواهدبود که خدمات دریافت شده برابر یا فراتر از ارزش موردانتظارش باشد. کسب رضایت مشترى ?شرط اساسى دارد: اول این که کالا یا خدمت موردتقاضا در زمان مقرر تحویل شود. دوم این که به سؤالات او به موقع و درست پاسخ داده شود. یک مشترى وقتى از کالا یا خدمت راضى باشد، علاوه بر این که خودش دوباره براى خرید آن بازمى گردد، خریدار دیگرى را نیز به همراه مى آورد. پس سازمانى دراین زمینه موفق مى شود که کار گروهى و فرهنگ جلب رضایت مشترى را در اولویت کارى خود قراردهد و براى دستیابى به آن تلاش کند. مدیران سازمان ها باید به این باور برسند که ارائه خدمت مطلوب به ارباب رجوع و کسب رضایت و خشنودى آنها از اهداف اساسى سازمان است و در موفقیت سازمان نقش حیاتى دارد.


    4- فرهنگ کار در سازمان


    از صفات برجسته سازمان هاى بسیارموفق آن است که فرهنگى بسیارتوانا و پیشرفته دارند. چنانچه فرهنگ را به اختصار مجموعه ارزش ها، باورها و دانش هاى مشترک و پذیرفته شده یک گروه دانسته و کار را فعالیت هاى اقتصادى منجر به ارزش افزوده درنظر بگیریم، فرهنگ کار عبارت است از: «مجموعه ارزش ها، باورها و دانش هاى مشترک و پذیرفته شده یک گروه کارى درانجام فعالیت هاى معطوف به تولید یا ایجاد ارزش افزوده و به کلام دیگر این که در وجود کارکنان یک سازمان چه ارزش ها و نگرش هایى درونى شده و مورد پذیرش جمعى قرار گرفته است.»
    تلاش براى تعریف و بیان فرهنگ کار نشانه آن است که فرهنگ بر اثر تعامل مردمان گوناگونى که در یک نظام جمعى ایفاى نقش مى کنند پدید مى آید و لازمه شکل گیرى و جهت گیرى آن، همکارى متقابل است. فرهنگ هر سازمان با فرایندهاى مدیریت رابطه تنگاتنگى دارد. فرایند مدیریت در سازمان، حرکت و روند سازمان را معین مى کند، شوق به اقدام را برمى انگیزد و فرهنگ سبب برانگیختن شوق افراد به کوشش همه جانبه براى خلق جایگاه آینده مى شود.
    در جهانى که رقابت ها هر لحظه در حال افزایش است، سازمان ها دریافته اند که فرهنگ سازمان بیش از هر عامل دیگر مى تواند در کامیابى یا ناکامى آنها دخیل باشد. تحول فرهنگى در سازمان هایى که با اسلوب مدیریت سنتى بار آمده اند، مستلزم تغییر الگوى فکرى و جهان بینى مدیریت است. باید بدانیم که هر ضعف و نقصى در هر جاى سازمان پیدا شود به پاى مدیریت نوشته مى شود. سازمان هایى که در امور خود به موفقیت هاى چشمگیرى دست مى یابند، پایبند باورهاى زیر هستند:
    اساس موفقیت پایدار، اصل احترام به منزلت انسانى است.
    وجود ارتباطات سازمانى و مناسبات در سازمان نخستین گام نیل به موفقیت محسوب مى شود.
    همه تغییرات و دگرگونى ها به دست افراد ایجاد مى شود.
    کارکنان کالاى مصرفى و یا محدود نیستند. بلکه منبعى براى سازمان محسوب مى شوند که به کمک اصول مراقبت پیشگیرانه و پیش بینانه افزایش ارزش دارند.
    با استفاده از ابزارهایى چون آموزش، مشارکت در تصمیم گیرى وعملکرد، امنیت شغلى و... باید به رفاه کارکنان و بهبود کیفیت زندگى آنان توجه کرد.
    براى موفقیت باید به رفاه مشتریان درون سازمانى (کارکنان) و مشتریان برون سازمانى (ارباب رجوع) یا مصرف کننده کالا و خدمت به طور همزمان توجه کرد.
    کار تیمى به مثابه ابزار راهبردى مشارکت کارکنان در پیشرفت سازمان، سبب بهبود ثمربخشى فعالیت هاى درون گروهى و بین گروهى مى شود تا «کار درست به شیوه درست» انجام شود.
    توجه به فرهنگ کیفیت، یعنى فرهنگى که به تعیین اهداف مشترک بین مشترى و تولیدکننده مى پردازد.
    اعتقاد به بهبود مستمر یا همان خطاناپذیرسازى، در همه ارکان و اجزاى تعریف شده در سازمان جهت افزایش کارایى.
    تعیین و اجراى استانداردها در مرحله طراحى و برنامه ریزى در راستاى تولید کالا یا ارائه خدمت و تمرکز بیشتر در زمینه کیفیت به عنوان آخرین هدف.
    بهره گیرى از فناورى اطلاعات (IT) ، کلیدى جهت دستیابى به فرهنگ صحیح سازمانى است.
    مشارکت دادن کارکنان در تصمیم گیرى ها و استفاده از هوش و خلاقیت آنها براى حذف خطاها و هدایت کارکنان به سمت انجام فعالیت هاى خلاق که در نهایت ارزش افزوده بیشترى خواهیم داشت.
    باید ذکر کنیم که در دنیاى رقابتى امروز حتى یک محصول معیوب و یا یک خدمت ناقص نیز براى سلب اعتماد مشترى از سازمان کافى است. سازمان هاى برتر دنیا براى بهره گیرى بهتر از این فرهنگ و شرایط خود از روش خودکنترلى که اغلب با استفاده از تجهیزات خطاناپذیر صورت مى گیرد استفاده مى کنند و با کاهش زمان بازخورد اطلاعات از طریق کشف عیوب به فرایند تولید و عملکرد خود کمک مى کنند، که این عیوب پیش از آن که از حدود کنترل خارج شود کشف و شناسایى شوند.


    5- نقش فناورى اطلاعات در تبیین فرهنگ سازمان


    امروزه نقش فناورى اطلاعات (Information Technology) در تمامى زمینه ها بسیار واضح و اساسى است. زیرا که در آن زیربناى اساسى همه شرکت ها، مؤسسات و واحدهاى اقتصادى است، که آنها را قادر مى سازد در فضاى اطلاعاتى مناسب فعالیت کنند، هزینه هاى خود را کاهش و کیفیت محصول یا خدمت خود را افزایش دهند.
    فناورى اطلاعات صنعتى راهبردى، اصولى و سودآور است و در همه صنایع جهان کاربرد دارد. همچنین فناورى اطلاعات ابزارى حیاتى براى نیل به فراتکنولوژى است. تأثیر فناورى اطلاعات در افزایش کیفیت، بهره ورى، کارایى تولیدات و خدمات، رشد اقتصادى با حداقل آلودگى زیست محیطى و کمترین نیاز به مواد و انرژى موجب شده است بسیارى از سازمان ها خواستار تنظیم سیاست ها و راهبردهاى دقیق براى توسعه و گسترش آن باشند. نقش پایه اى و اصولى فناورى اطلاعات در ایجاد و توسعه فرهنگ مشترى مدارى در سازمان ها در بحث ارتباطات بسیار پررنگ تر است. زیرا که یکى از دلایل اصلى موفقیت سازمان هاى برتر دنیا ایجاد و مدیریت بر رابطه فردى با تک تک مشتریان است. IT به سازمان این کمک را مى کند که شاخص موفقیت خود را سهم از تعداد مشترى بداند نه سهم بازار. یعنى پیدا کردن و ارائه کردن محصولات و خدمات بیشتر و بهتر براى مشتریان.
    اطلاعات براى سازمان مزیت رقابتى ایجاد مى کندو به سازمان امکان حل مسائل و تصرف فرصت هاى جدید را مى دهد. براى استفاده از این فرایند یک جریان اطلاعات پیوسته که از شرکت به مشتریان هدایت مى شود (اطلاعات براى مشترى) پیش نیاز است. این اطلاعات شامل اطلاعاتى در مورد محصولات ، خدمات، بازارها و گستردگى آنها و تأمین کنندگان است، که بر روى درک مشترى از کیفیت محصولات و خدمات تأثیر مى گذارد. در همین زمان، جریان اطلاعات از مشتریان در جهت خلق نوآورى در خدمات و محصول، تولید ایده و بهبود مستمر براى محصولات و خدمات توسط سازمان ایجاد و هدایت شده و با جریان اطلاعات براى مشترى به هم پیوند داده مى شود. براساس اطلاعات جمع آورى شده یک برنامه عمل دقیق تهیه مى شود و براین اساس تمام منابع سازمان، سازماندهى، هدایت و کنترل مى شوند.

    مشتری مداری

     
    6- مراحل ایجاد و گسترش فرهنگ مشتری مداری در سازمان


    براى اجراى این برنامه دقیق و یا همان ایجاد و گسترش فرهنگ مشترى مدارى در سازمان باید مراحل زیر را طى کنیم:
    6-1- مشترى خود را بشناسیم
    شناخت فردى مشترى امرى بسیار حیاتى است. اگر سازمانى نتواند حداقل مشخصه هاى مشتریان مهم را جمع آورى کند، نخواهد توانست برنامه هاى تک به تک را به اجرا درآورد. در فرایند مشترى مدارى در سازمان مهم ترین گام شناسایى مشترى و انتظارات اوست. شناسایى مشترى و انتظارات او جز با مراجعه به وى و دریافت دیدگاه هاى او میسرنیست. شناسایى اصولى مشترى بالفعل و بالقوه منجر به برنامه ریزى صحیح و کنترل سطح انتظارات مشتریان خواهد شد و به تبع آن سطح کیفى کالا و خدمات ارتقا پیدا مى کند.
    6-2- مشتریان خود را طبقه بندى کنیم
    مشتریان تفاوت هاى اساسى و زیادى با هم دارند. اما از ?دیدگاه مهم تر از هم متمایز مى شوند. اول از نظر ارزش آنها نزد فروشنده و دوم از نظر تفاوت در نیازهایشان. این تمایز به سازمان این امکان را مى دهد تا رفتار سازمان خود را در جهت جلب نظر و رفع نیازهاى مشتریان خود با توجه به طبقه بندى هاى مشتریان، سازماندهى کند و منابع و انرژى سازمان را به طور صحیحى صرف نماید. همچنین گوش دادن به صداى مشترى باعث شناخت نیاز آنها شده و برنامه هاى سازمان در جهت تأمین این نیازها طبقه بندى و اولویت بندى مى شوند. در این مرحله مشتریان به انواع حقیقى، حقوقى، سازمانى، جغرافیایى، داخلى و خارجى نیز طبقه بندى مى شوند.
    6-3- با مشتریان خود تعامل داشته باشیم
    براى کارایى و اثربخشى کار باید هزینه هاى ارتباطات بهبود یابند. تعامل با مشتریان نه تنها هزینه هاى ارتباطات را کاهش مى دهد، بلکه از این طریق اطلاعات ارزشمندى به دست مى آید که هم در راستاى رفع نیاز مشترى کارایى دارد و هم روابط با مشترى را مستحکم تر و عمیق تر مى کند و ریسک از دست دادن مشترى به طرز قابل ملاحظه اى کاهش مى یابد. در این فرآیند سازمان به خواسته هاى مشترى گوش مى دهد و در کنار آگاهى از تغییر نیازهاى مشتریان به چگونگى برنامه ریزى منابع سازمان براى پاسخ دادن سریع به نیازهاى آنان پى مى برد. با ایجاد و گسترش ارتباطات با مشتریان درجه بالایى از رضایت را در آنها ایجاد مى کنیم و به این ترتیب مشترى شخصاً به سازمان احساس تعلق مى کند و ضمانت بین مشترى و سازمان به تدریج پررنگ تر مى شود. همواره باید این را در نظر داشت که مشتریان نقش تبلیغات زنده را براى سازمان بازى مى کنند. سازمان را تمجید کرده و آن را به دیگران پیشنهاد مى کنند. اگر سازمان به ارضاى نیازهاى مشترى ادامه دهد و خدماتش را به شیوه هایى ارائه دهد که همیشه داراى تقاضا باشد ارزش ?طرفه ایجاد مى شود و هدف نهایى که همان وابستگى مشترى یا مدیریت استراتژیک روابط با مشترى است، قابل حصول است.
    6-4- بعضى از رفتارهاى سازمان خود را با مشترى هماهنگ کرده و تطبیق دهیم
    تغییر رفتار سازمان، ساختار سازمان، مهندسى مجدد و در مجموع تغییر فرهنگ سازمان در راستاى نیازهاى مشتریان و تأمین آنها، یکى از روش هاى موفقیت سازمان هاى بزرگ دنیاست. این تغییر و هماهنگى مى تواند به معناى تطبیق با تک تک مشتریان به هنگام تولید انبوه کالا یا تطبیق بعضى ویژگى هاى خدمات براى مشترى باشد.
    6-5- به خواسته مشترى ارزش دهیم
    سازمان هاى موفق و اثربخش همیشه سعى مى کنند تا نسبت ارزش دریافتى گروه هاى مختلف مشتریان را بالاتر از عدد یک نگه دارند و حتى آن را به عددهاى بالاتر برسانند و موجبات خشنودى آنان را فراهم سازند. ارزش دادن به خواسته مشترى باید در همه سطوح سازمان و هر یک از واحدهاى تابعه جریان یکسان و دائم داشته باشد. براى نمونه ترغیب کارکنان در تماس با مشتریان به رفتارهاى مؤدبانه و محترمانه در دادن جواب سلام، بالا بردن سر و توجه کردن به مشترى، پاسخگویى به سؤالات و همدلى کردن با ارباب رجوع باید مورد توجه همه عناصر سازمان قرار گیرد.
    6-6- تلاش براى ایجاد و تداوم وفادارى در مشتریان
    مشترى یک دارایى استراتژیک است. براى حفظ این دارایى همواره باید یک رابطه «برنده ـ برنده» بین سازمان و مشترى ایجاد گردد و این در صورتى استقرار مى یابد که طرفین احساس کنند که برایشان مزایاى خاصى وجود دارد و به صورت دو قطب یکدیگر را جذب کنند. براى این که مشترى از وضعیت وفادارى نسبى به وفادارى در طول زندگى برسد باید از سیستم هاى مدیریت روابط با مشتریان استفاده کرد. نگهدارى مشتریان موجود سودآورتر از جذب مشتریان جدید است. در طول یک توسعه زمان روابط مشترى، هزینه بازاریابى و فروش به مشتریان موجود به تدریج کاهش مى یابد و حاشیه کلى توسعه به طور بالقوه افزایش مى یابد. مشترى وفادار فقط روى قیمت تمرکز ندارد بلکه به عنوان حامى و طرفدار سازمان عمل کرده و در نتیجه به جذب مشتریان جدید کمک مى کند.
    6-7- سنجش میزان رضایت مشترى
    یکى از مهم ترین اقدامات در فرایند جلب رضایت مشترى و تداوم فرهنگ مشترى مدارى سازمان، سنجش میزان رضایت او از کالا و خدمات دریافتى است. دراین مرحله سازمان مى تواند رأساً یا از طریق مؤسسات تحقیقاتى مستقل با اجراى برنامه هاى نظرسنجى مناسب میزان رضایت مشتریان از ابعاد مختلف عملکرد عرضه کننده، کالا و خدمات دریافتى را بسنجد. درجه رضایت مشتریان علاوه بر این که میزان موفقیت سازمان در دستیابى به بخشى از اهدافش را نشان مى دهد، امکان اصلاح و بهبود کیفیت و روش ها را براى سازمان عرضه کننده فراهم مى کند.
    دراجراى مراحل مذکور لازم است سازمان ها فلسفه وجودى خود را بازنگرى کرده و نگرش هاى مدیران و کارکنان خود را در راستاى این فلسفه حرکت دهند. باید توجه داشت که کلید رضایت مندى مشترى، عملکرد کارکنان و درک و تشخیص و ارج نهادن به میزان ادامه ارتباط بین کارکنان و مشترى است. پس استخدام و آموزش کارکنان شایسته و دانایى که مهارت لازم در ایجاد ارتباط صحیح و منطقى و پایدار با مشترى را دارند یکى از وظایف و اقدامات مهم مدیریت سازمان است و این بدان معناست که در یک سازمان از بالاترین تا پایین ترین سطح باید یک هدف دنبال شود و آن ایجاد رضایت واقعى مشترى است. باید همواره به این اصل اساسى توجه کنیم که قول کمترى بدهیم ولى بیشتر و بهتر از آنچه قول داده ایم، عرضه کنیم. در جهت حرکت شتابنده به سوى شکوفایى اقتصادى حمایت از فرهنگ مطلوب و مثبت سازمانى مورد نیاز است. نکته قابل توجه آن که مدیران سازمان ها نقش خطیرى در تحول فرهنگ سازمان خود برعهده دارند. تجربه سازمان هاى موفق در کشور نشانگر آن است که به رغم تأثیر عوامل محیطى، امکان بسیارى از تحولات مثبت در درون سازمان ها وجود دارد و این خود مى تواند بسترساز تحولات وسیع ترى در کل جامعه باشد. فرهنگ مطلوب و نظم پذیرى در سازمان ها زمینه هاى استفاده مفید و مؤثر از منابع انسانى و عادى را فراهم مى سازد و آثار مطلوبى در بهره ورى و کسب مزیت رقابتى خواهد داشت. همچنین سازمان با اجراى استراتژى همکارى، تشکیل شبکه هاى کارى درون سازمانى و به کارگیرى تکنولوژى روز مى توانند به میزان انعطاف پذیرى خودافزوده و در برآوردن نیاز مشتریان عملکرد شایسته داشته باشند.



    سیدمسعودراسخی ::: سه شنبه 88/6/24::: ساعت 2:13 عصر

    ژاپنی ها عاشق ماهی تازه هستند. اما آب های اطراف ژاپن سال هاست که ماهی تازه ندارد. بنابر این برای غذا رساندن به جمعیت ژاپن قایق های ماهی گیری، بزرگتر شدند و مسافت های دورتری را پیمودند. ماهیگیران هر چه مسافت طولانی تری را طی می کردند به همان میزان آوردن ماهی تازه بیشتر طول می کشید. 
    اگر بازگشت بیش از چند روز طول می کشید ماهی ها، دیگر تازه نبودند و ژاپنی ها مزه این ماهی را دوست نداشتند.

    برای حل این مسئله،شرکت های ماهیگیری فریزرهایی در قایق هایشان تعبیه کردند.   آن ها ماهی ها را می گرفتند آن ها را روی دریا منجمد می کردند.  فریزرها این امکان را برای قایق ها و ماهی گیران ایجاد کردند که دورتر بروند و مدت زمان طولانی تری را روی آب بمانند.

    اما ژاپنی ها مزه ماهی تازه و منجمد را متوجه می شدند و مزه ماهی یخ زده را دوست نداشتند. بنابر این شرکت های ماهیگیری مخزن هایی را در قایق ها کار گذاشتند و ماهی را در مخازن آب نگهداری می کردند. ماهی ها پس از کمی تقلا آرام می شدند و حرکت نمی کردند. آنها خسته و بی رمق ، اما زنده بودند.

     متاسفانه ژاپنی ها مزه ماهی تازه را نسبت به  ماهی بی حال و تنبل ترجیح می دادند. زیرا ماهی ها روزها حرکت نکرده و مزه ماهی تازه را از دست داده بودند.
     باز ژاپنی ها مزه ماهی تازه را نسبت به ماهی بی حال و تنبل ترجیح می دادند.  پس شرکت های ماهیگیری به گونه ای باید این مسئله را حل می کردند.
     آنها چطور  می توانستند ماهی تازه بگیرند؟
     اگر شما مشاور صنایع ماهیگیری بودید ، چه پیشنهادی می دادید؟
     
    پول زیاد

     به محض اینکه شما به اهدافتان می رسید مثلاً «یافتن یک همراه فوق العاده خوب ، تأسیس یک شرکت موفق ، پرداخت بدهی هایتان یا هر چیز دیگر» 
     ممکن است شور و احساساتتان را از دست بدهید و دیگر به سخت کار کردن تمایل نداشته باشید ، لذا سست می شوید.

    شما همین موضوع را در مورد برندگان بخت آزمائی که پولشان را به راحتی از دست می دهند، کسانی که ثروت زیادی برایشان به ارث می رسد و هرگز موفق نمی شوند و ملاکین و اجاره داران خسته ای که تسلیم مواد مخدر شده اند، شنیده و تجربه کرده اید.


    این مسئله را رون هوبارد در اوایل سال های ????دریافت:

    "بشر تنها در مواجه با محیط چالش انگیز به صورت غریبی پیشرفت می کند "


     
    منافع و مزیتهای رقابت

     شما هر چه با هوش تر، مصرتر و با کفایت تر باشید از حل یک مسئله بیشتر لذت می برید. اگر به اندازه کافی مبارزه کنید و اگر به طور پیوسته در چالش ها پیروز شوید ، خوشبخت و خوشحال خواهید بود. 

    چطور ژاپنی ها ماهی ها را تازه نگه می دارند؟
     برای نگه داشتن ماهی تازه شرکت های ماهیگیری ژاپن هنوز هم از مخازن نگهداری ماهی در قایق ها استفاده می کنند اما حالا آن ها یک کوسه کوچک به داخل هر مخزن می اندازند.
    کوسه جندتایی ماهی می خورد اما بیشتر ماهی ها با وضعیتی بسیار سر زنده به مقصد می رسند. زیرا ماهی ها تلاش کردند.

     
    توصیه :
    -
     به جای دوری جستن از مشکلات به میان آن ها شیرجه بزنید .
    -
    از بازی لذت ببرید.

    - اگر مشکلات و تلاش هایتان بیش از حد بزرگ و بیشمار هستند تسلیم نشوید ، ضعف شما را خسته می کند به جای آن مشکل را تشخیص دهید .
    - عزم بیشتر و دانش بیشتر داشته و کمک بیشتری دریافت کنید.
    - اگر به اهدافتان دست یافتید ، اهداف بزرگتری را برای خود تعیین کنید .
    - زمانی که نیازهای خود و خانواده تان را برطرف کردید برای حل اهداف گروه ، جامعه و حتی نوع بشر اقدام کنید .
    - پس از کسب موفقیت آرام نگیرید ، شما مهارتهایی را دارید که می توانید با آن تغییرات و تفاوتهایی را در دنیا ایجاد کنید .
    - در مخزن زندگیتان کوسه ای بیندازید و ببینید که واقعاً چقدر می توانید دورتر بروید شنا کنید.



    سیدمسعودراسخی ::: سه شنبه 88/6/24::: ساعت 1:57 عصر

    از هرسرپرست، مدیر و مسئولی بپرسید که چه مواردی برای ساختن یک تیم نیرومند- صددرصد دراختیار منافع شرکت- و متحد لازم است، حتما با محدوده وسیعی از پاسخهای آنها روبه‌رو خواهید شد. علت چیست؟


    معمولا افراد به جنبه‌های مختلف کار تیمی ارزش می‌دهند. اولویتهای شخصی و مواردی که هر فرد برای راحتی خود در نظر می‌گیرد، در اینکه افراد گوناگون به چه چیزی اعتقاد دارند، اثر‌گذار است.

    طبق بررسیهای به عمل آمده از بیش از 100 شرکت برتر دنیا در 20 سال گذشته به چند فاکتور اساسی برای برپایی وتداوم شادابی تیم‌های کاری می‌رسیم.

    شاید عجیب به نظر برسد که پنج راه حل (یاد شده در ادامه مطلب) به طور شگفت انگیزی ساده هستند و ساده تر اینکه به صورت کاملا جدی وقتی از تیم‌های کاری مختلف در مورد تمایلات و خواسته‌های خود از مدیران می‌پرسیم ،نهایتا به همین جوابها می‌رسیم_اگرچه به ظاهر همه جوابها یکسان هستند، ولی در حقیقت اینگونه نیست، زیرا هر مجموعه ای معمولا به همین مسائل ساده اهمیت نمی دهد.

    بنابر این، اگر شما سرپرست، مدیر یا رئیسی هستید که متوجه هرکدام از این قسمتها می‌شوید، لطفا سرسری از روی آنها نگذرید. شاید گمان کنید که می‌توانید در یک چشم به هم زدن آنها را فراهم کنید، اما نمی توانید_ یا اینکه می‌خواهید این کار را انجام دهید ولی افراد زیر مجموعه شما نمی بینند_در ادامه به 5 ویژگی یاد شده اشاره می‌کنم:
     
    1. صداقت:

    بله- شما به عنوان یک مسئول باید صادق باشید اما کارمندان می‌خواهند آن را لمس کنند. برای مجموعه افراد یک مجموعه که درگیریها و مسائل پیچیده روزانه را دارند، صداقت مدیران یک نیاز ضروری است. آنها پاسخ ناقص یا ضعیف به پرسشهایشان نمی خواهند. جواب سوالی را نمی‌دانید، فقط بگویید: اجازه بدهید بررسی کنم و با مراجعه به منابع یا کتابها جواب بدهم. اجازه دهید جواب بله شما واقعا " بله" باشد و جواب نه یا منفی شما واقعا و پس از تفکر "نه" باشد تا مجبور به پس گرفتن آن نباشید. همچنین با حقایق کنار بیایید و سعی در مخفی نگهداشتن واقعیات نکنید ،چون در صورتی که صادق نباشید، پی خواهید برد که اعتبار و منزلت خود را نزد کارمندانتان از دست داده اید.
     
    2. اعتماد :

    هنوز هم می‌شنویم که: آنها به ما آموزشهای لازم را برای درست انجام دادن کارها داده اند، اما وقتی هنگام تصمیم‌گیری فرا می‌رسد، اجازه نمی دهند آنچه را که آموخته‌ایم انجام دهیم. آنها به ما اعتمادی ندارند_افسوس بر مدیران _ اگر ما تمام زمانها و هزینه‌هایی را - که گاه به چشم نمی آید- برای آموزشهای صحیح به کارمندان صرف می‌کنیم ، آیا نباید این اعتماد را داشته باشیم که اجازه بدهیم آنچه را آموخته اند اجرا کنند؟ این کار نشان می‌دهد که ما به آنان اطمینان نداریم و به زودی خواهیم دید که کارایی آنها کاهش یافته و حداقل تواناییشان را بروز خواهند داد. البته در شرکتها یا مؤسساتی که به صورت تیمی کار می‌کنند این مسئله بیشتر به چشم می‌آید.
     
    3. احترام متقابل :

    از معلم قدیمی ام آموخته ام که: آنچه را که می‌خواهی بگیری بده_ که معنای واقعی احترام متقابل است. به معنایی دیگر، اگر ما می‌خواهیم از کارمندانمان احترام ببینیم، باید ابتدا به آنها احترام بگذاریم . اما به یاد داشته باشید، احترام ایشان باید در حیطه امور اداری باشد نه فقط برخوردهای شخصی_ احترام متقابل شامل مؤدب بودن، صحبت کردن با کارمندان مانند انسانهای محترم( نه برده_)، گوش دادن مشتاقانه به حرفهای ایشان و جدی بودن در آنچه که از ما انتظار دارند، می‌شود.

    تمامی آنچه که گفته شد، پایه و اساس احترام متقابل هستند. ولی اجازه بدهید کمی شفاف تر صحبت کنم: نباید با کسی که در چارت سازمانی شرکت پایین تر از ما قرار دارد به صورت تحقیر‌آمیز و تند صحبت کنیم.
     
    4. تشخیص:

    این آزمون در سطح جهانی انجام شده است و جواب آن این است: کمونیسم(به همه با یک چشم نگاه کردن) به درد نمی‌خورد. افراد می‌خواهند آنچه را که انجام می‌دهند، دیده شود و مدیران هم تشخیص دهند که هرکسی چقدر زحمت می‌کشد.

    نکته اساسی اینجاست که فقط به تشخیصهای شخصی یا سیستمی تکیه نکنیم . بلکه باید تعادل ایجاد کنیم. از کارمندان هنگامی که کار خوبی انجام می‌دهند -در میان جمع- قدردانی کنید. هنگامی که یک تیم به هدف تعیین شده می‌رسد یا از آن فراتر می‌رود، مشخص است تمامی اعضای آن باهم برای یک هدف کار کرده اند. از تشخیص همکاریهایی که منجر به این عمل شده است ، اطمینان حاصل کنید، یعنی به عنوان یک مدیر بدانید چه کسی، چه کاری را چگونه انجام داده است تا به اهداف مشترک رسیده است؟
     
    5.پشتیبانی :

    بدون پشتیبانی و حمایتهای لازم، اعضای تیم برای ماندن در کنار یکدیگر به منازعه خواهند پرداخت. آنها نیاز دارند، بدانند هنگامی که اهدافی درچارچوب سیاستهای کاری مشخص دارند، از حمایتهای مادی و معنوی برای انجام آن برخوردار هستند. با دریغ کردن این حمایتها، نگهداشتن یک تیم کاری یکپارچه و نیرومند مشکل خواهد بود. 



    سیدمسعودراسخی ::: سه شنبه 88/6/24::: ساعت 1:49 عصر

     

    واژگان و اصطلاحات بازاریابی


    اثر همگون‌سازی Assimilation Effect  
    به این معناست که اگر قیمت‌های دو محصول مشابه نسبتاً به هم نزدیک هستند، احتمال دارد که مصرف‌کنندگان حس کنند که کیفیت این محصولات نیز مشابه است.

    برای مشاهده متن کامل به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.



    طعمه گذاشتن Bait-and-Switch  
    یک عمل غیر قانونی در بازاریابی که در آن از یک قیمت خاص تبلیغ و اعلام شده برای کشاندن مشتریان به داخل فروشگاه با قصد تغییر نظر آنها در جهت خرید اقلام با قیمت بالاتر استفاده می‌شود. 

    قیمت گذاری هم تراز Horizontal price fixing  
    هنگامی رخ می‌دهد که رقبایی که یک نوع محصول مشابه می‌فروشند به طور مشترک تعیین می‌کنند که چه قیمتی را مطالبه کنند.

    قیمت گذاری سر Vertical price fixing  
    زمانی رخ می‌دهد که تولید‌کنندگان یا عمده‌فروشان برای وادار کردن خرده‌فروش‌ها به مطالبه یک قیمت معین برای محصولاتشان تلاش می‌کنند.

     تحریک برای خرید Impulse Buying  
    شرایطی است که در آن، فرد تحت تأثیر میل ناگهانی برای خرید قرار می گیرد، به طوری‌که نمی‌تواند از آن امتناع کند، در حالی‌که از قبل برنامه‌ای برای خرید نداشته‌است.

    تخفیف آرمانی Cause-Related Refund  
    ارائه این پیشنهاد که هرگاه کسی محصولی را بخرد، وجه آن به مؤسسه خیریه بخشیده می‌شود.

    رسانه های بیرون از خانه Out-of-Home Media  
    اشاره به آن دسته از وسایل ارتباطی دارد که مردم در مکان‌ها عمومی به آنها دسترسی دارند، نظیر تابلوهای اعلانات، بالن‌های تبلیغاتی، بیل‌بورد‌ها و تبلیغاتی که در اتوبوس‌ها و متروها وجود دارند. 

    سقف قیمت Price Ceiling  
    قیمتی که به وسیله قانون تحمیل و تعیین می‌شود و قیمت‌های بازار حق فزونی بر آن ندارند.

    بسته بندی قیمت Price Bundling  
    یکی از استراتژی‌های قیمت‌گذاری که طی آن محصولات مختلف به صورت یک بسته به مشتری فروخته می‌شوند به طوری که قیمت کل بسته از جمع بهای تک‌تک محصولات کمتر است.

    نفوذ در بازار Market Penteration  
    نوعی از استراتژی‌های رقبا که به منظور افزایش فروش محصولات موجود شرکت به مشتریان فعلی، مشتریان رقبا و کسانی که مشتریان ما نیستند، طراحی
    می‌شوند.

      توسعه بازارMarket Development    
    نوعی از استراتژی‌های رشد که برای معرفی محصولات موجود شرکت‌ها برای بازارهای جدید به کار گرفته می‌شود.

      توسعه محصولProduct Development    
    نوعی از استراتژی‌های رشد که بر فروش محصولات جدید در بازارهای فعلی شرکت‌ها تأکید دارد.

    متنوع ‌سازی Diversification  
    نوعی از استراتژی‌های رشد که بر فروش محصولات جدید در بازارهای جدید تمرکز دارد.

    هدیه Giveaway  
    محصولات و کالاهایی که به شکل هدیه و اشانتیون در مکان‌ها و زمان‌های مختلف نظیر زمان‌های برگزاری نمایشگاه و .. از سوی شرکت‌ها به مشتریان و مراجعان داده می‌شود.

    ترفیع متقابل Cross-Promotion  
    شرایطی است که در آن دو یا چند محصول و یا خدمت نیروهای خود را ترکیب می‌کنند که با استفاده از یک ابزار ترفیعی واحد علاقه ایجاد کنند.

     همراهی محیط Environmental Stewardship  
    شرایطی است که در آن شرکت‌ها همگام با انجام فعالیت‌های خود، از محیط طبیعی نیز حمایت می‌کنند و یا آن را بهبود می‌بخشند.

    ممیزی منافع اجتماعیSocial Profit Audit  
    شرکتی که حسابرسی منافع اجتماعی را انجام می‌دهد، به همان اندازه که موفقیت خود در نیل به منافع مالی را ارزیابی می‌کند، تلاش‌های خود را در رسیدن به منافع اجتماعی نیز مورد بررسی قرار می‌دهد.


    سیدمسعودراسخی ::: سه شنبه 88/6/24::: ساعت 1:42 عصر

    pricing.jpg

    قیمت گذاری (Pricing)

    مقدمه

    تمامی سازمانها و شرکتها، برای کالاها و خدماتی که عرضه می‌دارند قیمتی تعیین می‌کنند. این قیمت ممکن است در قالب مفاهیم گوناگون مانند شهریه، آبونمان، حق العمل، اجراه بها و ... عنوان می‌شود. در بین اجزای آمیزه بازاریابی، قیمت تنها عاملی است که موجب ایجاد درآمد می‌شود. همچنین قیمت انعطاف‌‌پذیرترین عامل آمیزه بازاریابی شناخته می‌شود چراکه می‌توان به سرعت آنرا تغییر داد. اگرچه رقابت بر سر قیمت یکی از مسئله‌های عمده‌ای است که شرکتها با آن روبه‌رو می‌شوند، اما بسیاری ار شرکتها نمی‌توانند این مسئله را به شیوه‌ای عالی حل کنند. با همتراز شدن‌ کیفیت‌ کالاهای‌ شرکتهای‌ متفاوت‌ و تشدید رقابت، عنصر قیمت‌ به‌ یکی‌ از مهمترین‌ عوامل‌ موثر بر حفظ‌ و جذب‌ مشتریان‌ و وفاداری‌ و رضایت‌ آنها تبدیل‌ شده‌ است. این‌ امر امروزه‌ به ‌دلیل‌ گسترش‌ روزافزون‌ اینترنت‌ بیشتر مصداق‌ پیدا می‌کند.
    تعریف قیمت‌گذاری

    قیمت از نظرلغوی یعنی سنجش، ارزیابی، اندازه و معیار. قیمت در بازار عبارت است از ارزش مبادله‌ای کالا و خدمت که به صورت واحد پول بیان می‌شود.  بر این اساس ‌قیمت‌گذاری‌ به‌طور ساده‌ یعنی‌ تعیین‌ قیمت‌ برای‌ کالا یا خدمت‌. قیمت‌گذاری‌ فعالیتی‌ است‌ که‌ باید تکرار شود و فرآیندی‌ مداوم‌ و پیوسته‌ است. این‌ تداوم‌ ناشی‌ از تغییرات‌ محیطی‌ و عدم‌ ثبات‌ شرایط‌ بازار است‌ که‌ لزوم‌ جرح‌ و تعدیل‌ قیمت‌ را ایجاد می‌کند.
    اهداف قیمت گذاری

    بطور کلی اهدافی که شرکتها از قیمت‌گذاری دنبال می‌کنند به پنچ گروه زیر تقسیم می‌شوند:
     1.حفظ بقاء و ادامه حیات
    این هدف برای شرکتهایی مناسب است که با ظرفیت مازاد، رقابت شدید و تغییرات دائمی مصرف کنندگان دچار مشکل شده‌اند. چنانچه قیمت بتواند هزینه‌های متغییر و برخی از هزینه‌های ثابت را پوشش دهد، شرکت می‌تواند همچنان به حیات تجاری خود ادامه دهد.

     2.به حداکثر رساندن سود فعلی
    برای اینکه شرکتی بتواند سود کنونی خود را به حداکثر برساند باید تقاضا و هزینه‌های مربوط به قیمت‌های مختلف را برآورد کند و آنگاه قیمتی را انتخاب کند که بیشترین سود جاری، جریان نقدی یا بازده سرمایه را برای شرکت به ارمغان آورد. البته در صورت تاکید بیش از حد بر سود جاری و عدم توجه به اثرات ناشی از سایر متغییرهای آمیزه بازاریابی، واکنشهای احتمالی رقبا و محدودیتهای قانونی، در بلندمدت عملکرد شرکت را به مخاطره خوهد انداخت.
     3. به حداکثر رساندن سهم بازار
    برخی شرکتها این هدف را در پیش می‌گیرند، زیرا بر این باورند که دست‌یابی به حجم فروش بیشتر باعث خواهد شد بهای تمام شده هر واحد کاهش یافته و درنتیجه در بلندمدت به سود بیشتری دست می‌یابند. به عبارت دیگر چنین شرکتهایی برای رسوخ در بازار ، قیمتهای خود را در پائین‌ترین سطح تعیین می‌کنند. این استراتژی می‌تواند در شرایط زیر مناسب باشد:
    ·
    بازار بیش از اندازه نسبت به قیمت حساسیت نشان می‌دهد، در نتیجه قیمت پائین موجب رشد بازار خواهد شد.
     ·با کسب تجربه هزینه‌های تولید و توزیع کاهش خواهند یافت.
     ·قیمت پائین موجب از صحنه خارج شدن رقبا می‌شود
    .
    4.کشیدن عصاره بازار
    برخی از شرکتها ترجیح می‌دهند قیمت‌ها را در سطح بالا تعیین کنند و بدین وسیله عصاره بازار را بکشند. شرکتها در شرایط زیر می‌توانند به این هدف دست یابند:

    ·وجود تعداد زیادی خریدار و بالا بودن میزان تقاضا در بازار
     ·بهای تمام شده هر واحد محصول که در حجم اندک تولید شود، ولی بدان اندازه زیاد نباشد که شرکت ناگزیر شود از برخی از مزایای ناشی از تحمیل کردن محصولات با قیمت بالا بر بازار، تقاضا را از دست بدهند.
     ·تعیین قیمت اولیه در سطح بالا باعث جلب توجه شرکتهای رقیب به بازار نشود.
     ·تعیین قیمت در سطح بالا این تصور را در ذهن خریداران ایجاد کند که شرکت و محصولات آن نسبت به رقبا در سطحی بالاتر قرار دارد.
     5.پیشرو شدن از نظر کیفیت
    شرکتهایی که هدف آنها عرضه محصولات باکیفیت بالا است و می‌خواهند از این نظر در بازار پیشرو شوند، محصولاتی برتر و با قیمت‌های بالاتر به بازار عرضه می‌کنند. آنها محصولاتی باکیفیت بسیار بالا به بازار عرضه می‌کنند و نیز این محصولات دارای ویژگی‌های خاصی هستند که می‌توانند منافع و مزایای بیشتری به خریداران ارائه کنند. چنین شرکتهایی می‌توانند قیمتها را در سطحی بالاتر تعیین کنند.
    عوامل‌ موثر بر قیمت‌گذاری‌
    ‌برای‌ قیمت‌گذاری‌ درست‌ و رضایت‌بخش‌ باید عوامل‌ موثر بر قیمت‌گذاری‌ را شناسایی‌ کرده‌ و آنها را تنظیم‌ ساخت. یکی‌ از صاحب‌نظران‌ معتقد است‌ سه‌ دسته‌ کلی‌ عوامل‌ بر تصمیمات‌ قیمت‌گذاری‌ موثرند. که‌ عبارتند از:
     1.عوامل‌ سازمانی: آنهایی‌ هستند که‌ بر قیمت‌گذاری‌ موثرند و با منابع‌ و اهداف‌ سازمان‌ سروکار دارند. مانند: چرخه‌ عمر محصول (‌PLC)، و پورتفولیوی‌ قیمت‌گذاری‌ خط‌ محصول
    2.عوامل‌ مشتری: عواملی‌ هستند که‌ از طرف‌ مشتری‌ بر قیمت‌گذاری‌ موثرند زیرا بین‌ قیمت‌ و تقاضا رابطه‌ معکوس‌ وجود دارد. مانند: منافع‌ و ارزشهای‌ مشتری، تقاضای‌ ایجاد شده‌ یا ذاتی‌
     3.عوامل‌ بازار: عواملی‌ هستند که‌ از طرف‌ بازار بر قیمت‌گذاری‌ موثرند. مانند: محیط‌ و رقابت‌ (2000KOTLER) این‌ عوامل‌ را به‌ دو دسته‌ تقسیم‌ می‌کند:
     ·عوامل‌ درونی: اهداف‌ بازاریابی، استراتژی‌ آمیخته‌ بازاریابی، هزینه‌ و ملاحظات‌ سازمانی
    ·عوامل‌ بیرونی: ماهیت‌ تقاضا و بازار رقابت، اقتصاد، دولت، واسطه‌ها
    مراحل قیمت‌گذاری:

    مرحله اول: تعیین هدف بلندمدت قیمت گذاری

    در اولین مرحله باید هدف از قیمت گذاری تعیین شود. اهداف قیمت گذاری از تنوع بالایی برخوردارند که در قسمت قبل توضیح داده شد. 

    مرحله دوم: تعیین میزان تقاضا
    هر قیمتی منجربه ایجاد سطح متفاوتی از تقاضا می‌شود و از این رو، بر هدف‌های بازاریابی شرکت اثری متفاوت خواهد گذاشت. رابطه بین قیمت‌ها و تقاضاهای حاصل باعث می‌شود که یک منحنی تقاضا به وجود آید. برای تعیین میزان تقاضا لازم است که حساسیت تقاضا نسبت به قیمت، برآورد منحنی تقاضا و کشش تقاضا در برابر تغییر قیمت نیز مورد بررسی قرار گیرند.

    مرحله سوم: برآورد هزینه‌ها
    در حالی که تقاضا می‌تواند سقف قیمتی را که شرکت برای محصولات خود در نظر می‌گیرد، تعیین می‌کند، هزینه‌ها کف را تعیین خواهند کرد. بر این اساس هر شرکتی باید قیمتی را در نظر بگیرد که بتواند هزینه‌های تولید، پخش و فروش محصول را پوشش دهد و برای کار و ریسکی که شرکت پذیرفته، بازده معقولی ارائه کند.

    مرحله چهارم: تجزیه  تحلیل محصولات، قیمت‌ها و هزینه‌های شرکت رقیب
    هنگامی که شرکت با توجه به تقاضای بازار قیمت و هزینه‌ها را برآورد می‌کند، باید هزینه‌ها و قیمت‌های شرکت‌های رقیب و واکنش آنها در برابر قیمت محصولات خود را مورد توجه قرار دهند و در محاسبات خود منظور کند.

    مرحله پنجم: انتخاب روش قیمت گذاری
    در این مرحله باید از بین روشهای متنوع قیمت‌گذاری روش مناسب را انتخاب کرد. بطور کلی روشهای قیمت‌گذاری عبارتند از:
     ·قیمت‌گذاری بر مبنای افزودن به بهای تمام شده: در این روش که ابتدایی‌ترین روش قیمت‌گذاری نیز محسوب می‌شود، قیمت با افزودن یک عدد استاندارد به بهای تمام شده تعیین می‌شود. این روش تنها زمانی کارساز واقع می‌شود که قیمت تعیین شده بتواند فروش مورد انتظار را تضمین کند.
    ·
    قیمت‌گذاری بر مبنای بازده مورد نظر: در این روش شرکت قیمتی را تعیین می‌کند که به یک نرخ بازده از سرمایه‌گذاری برسد. در اجرای این روش اگر شرکت بتواند هزینه‌ها و فروش را به صورتی دقیق برآورد کند بازده سرمایه مورد انتظار تحقق خواهد یافت. در غیر اینصورت شرکت به نیایج مورد انتظار دست پیدا نخواهد کرد.
    ·قیمت‌گذاری بر مبنای ارزش مورد تصور: در این روش، قیمت‌گذاری بر مبنای پنداشت خریداران در مورد ارزش محصول و نه بر پایه بهای تمام شده آن صورت می‌گیرد. سپس با استفاده از سایر اجزای تشکیل دهنده آمیزه بازاریابی، مانند تبلیغات، تلاش می‌شود تا بر ارزش مورد تصور در ذهن مشتریان افزوده شود. در بکارگیری این روش برای محصولات جدید نیاز به تحقیقات بازار است.
     ·قیمت‌گذاری بر مبنای ارزش: این روش بر این پایه قرار دارد که قیمت باید نشان دهنده ارزش بالای محصول برای مشتریان باشد. در این روش شرکت باید دست به اقداماتی بزند تا بدون اینکه به کیفیت محصول اطمه‌‌ای وارد آید محصولات را با هزینه کمتری تولید کند و یا با عرضه آنها را به قیمت پایین‌تر، تعداد بیشتری از مشتریان حساس به قیمت را جذب کند. این روش بیشتر در خرده فروشی‌ها مشاده می‌شود.
     · قیمت‌گذاری بر مبنای نرخ رایج: در این روش فروشگاه‌ها قیمت‌های محصولات خود را بر مبنای قیمت محصولات شرکتهای رقیب می‌گذارند. در این حالت امکان دارد شرکتی محصولات خود را همانند، بیشتر یا کمتر از قیمت شرکتهای عمده و رقیب تعیین کند. این روش هنگامی که نتوان به راحتی هزینه‌ها را محاسبه کرد یا واکنش رقبا نامشخص است بکار برده می‌شود.
     ·قیمت‌گذاری بر مبنای پیشنهادهای مهر و موم شده: هنگامی که شرکتها برای انجام پروژه‌های پیشنهادهای مهر و موم شده می‌دهند، قیمتها بصورت رقابتی تعیین می‌شود. هنگام شرکت در مناقصه، هر شرکتی قیمت پیشنهادی را بر اساس انتظاراتی که نسبت به قیمت شرکتهای رقیب دارد و نه بر مبنای رابطه دقیق قیمت با هزینه‌های شرکت یا تقاضای موجود تعیین می‌شود.
    مرحله ششم: انتخاب قیمت نهایی

    روشهای قیمت‌گذاری مورد بحث در مرحله قبل، باعث می‌شوند که دامنه قیمت‌هایی که شرکت می‌تواند انتخاب کند محدود شود و به قیمت نهایی برسد. البته شرکت هنگام انتخاب قیمت نهایی ناگزیر است عوامل دیگر تاثیر گذار را نیز مورد توجه قرار دهد. برخی از این عوامل تاثیرگذار عبارتند از: قیمت‌گذاری بر مبنای روان‌شناسی، سایر اجزای آمیزه بازاریابی تاثیرگذار بر قیمت، سیاستهای قیمت‌گذاری شرکت و اثر قیمت بر سایر گروه‌ها. 

     منبع: شماره 178 مجله تدبیر


  • کلمات کلیدی : قیمت گذاری
  • سیدمسعودراسخی ::: سه شنبه 88/6/24::: ساعت 1:36 عصر

    رهبران نظریه کیفیت (ادواردز دمینگ)

    پایه های مدیریت جامع کیفیت در اصل از دو دهه 1950 پی ریزی شده است اما از اوایل 1980 نقش موثر خود را به عنوان یک شیوه جدید ایفا کرده است. در شکل گیری و روند تکاملی مدیریت جامع کیفیت دانشمندان زیادی نقش داشته اند که به شرح ، روش چندتن از مهمترین آنها که پیش از دیگران در روند تکاملی موثر بوده اند به مرور می پردازیم.


    برای مشاهده متن کامل به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.


    ادواردز دمینگ

    پایه اولیه مدیریت کیفیت توسط دکتر دبلیوادوارد دمینگ که یک دانشمند آمریکایی است درسالهای پس از جنگ جهانی دوم در ژاپن پی ریزی شد.
    دمینگ کنترل کیفیت آماری فرایند (
    SPC) را به ژاپنی ها آموخت و همیشه این نظر را حفظ کرد، که مدیریت باید درکی از انحراف آماری داشته باشد او نظریه SPCرا طی جنگ جهانی دوم با موفقیت در ایالات متحده پیاده کرد وتوانست طراحان، مهندسان و بازرسانی را برای فعالیتهای جنگ آموزش بدهد، آموزش او به کاهش بسیار در ضایعات و دوباره کاری منجر شد و به بهبود بهره وری انجامید. دمینگ اصرار دارد که تغییر سیستم و فرایندها با مسئولیت مدیران است و آنها باید انحرافات درسیستم ها و فرایندها را با استفاده ازنمودارهای کنترل بشناسد و کنترل کنند. او آموزش می دهد که تمام سیستم ها، حاوی مقدار معین انحراف هستند یعنی عملکرد آنها حول مقدار متوسطی گاه بیشتر از حد متوسط و گاه کمتر از آن تغییر می کند ازجمله مثالهای گوناگونی عملکرد عبارتند از:
     - مدت زمانی که طول می کشد تا هیئت تحقیق به وسیله تلفن پاسخ گویند؛
     - مدت زمان پرداخت صورتحساب؛
     - تعداد خطا در پرداخت؛
     - تعداد شکایات از مشتریان درون سازمانی درمورد دریافت اطلاعات غلط؛
     - تعداد ساعات کار تلف شده در اثر تاخیر شروع گردهمایی؛
     - مدت انتظار مشتری در صف؛
     - درصد قطارهایی که به موقع وارد می شوند؛
     - امتیازها در بازنگری عملکرد مدیران.
     درواقع دو نوع گوناگون وجود دارد. آنها که حاصل علل هستند و آنها که در نتیجه علل خاص ایجاد می شوند. انحراف با علل عام نتیجه رویدادها یا حوادث غیرعادی است که به خارج از کارکردهای معمول این سیستم مربوط می شود. مدیریت امروز دکتر ادوارد دمینگ را به عنوان «پدر مدیریت کیفیت» درنظر می گیرد. اولین کلید ارتقای کیفیت فراگیری روشهای آماری کنترل فرایندهاست. دومین کلید دستیابی به ارتقای مستمر کیفیت این است که مدیریت و ارتقای کیفیت یک مسئولیت همگانی است و سوم اینکه هر کاری جزئی از یک سیستم است که می توان به روش مختلف سازماندهی کرد تا پاسخگوی نیازها و انتظارات مشتریها باشد.
     شهــــرت دمینگ نتیجه نظریه های او و به خصوص ٍ«برنامه 14 نکته ای»، «چرخه دمینگ» و نظریه بیماریهای مرگبار» اوست.
     14 نکته او فلسفه ای برای مدیریت ارائه می کند:
     1 - ایجاد ثبات، در هدف بهبود فرآورده و خدمت؛
     2 - پذیرش فلسفه نوین؛
     3 - خودداری ازمتکی بودن به بازرسیهای گسترده؛
     4 - اجتناب از روشهای کسب و کار تنها برپایه عامل قیمت؛
     5 - بهبود مداوم سیستم های تولید و خدمات؛
     6 - نهادینه کردن آموزش؛
     7 - نهادینه کردن رهبری؛
     8 - برطرف کردن ترس در کارکنان؛
     9 - فروپاشی سدهای میان وظایف ستادی؛
     10 - زدودن شعارهای تهی و تعیین هدفهای تولیدی برای کارکنان؛
     11 - زدودن سهمیه های کمکی؛
     12 - زدودن سدهای موجود در راه احساس غرور و استادی کارکنان؛
     13 - نهادینه کردن برنامه های منسجم تحصیلی و آموزش؛
     14 - اقدام و عمل در به ثمر رساندن دگرگونی سازمان.
     این چهارده نکته، اساس کار دمینگ برای تغییر صنایع آمریکا در همه جا، در شرکتهای بزرگ و کوچک فعال در زمینه ساخت صنعتی محصولات یا خدمات هستند.
    «بیماریهای مرگبار» کیفیت به تعبیری که دمینگ از آنها دارد در مسیر تحول وجود دارد و این بیماریها عبارتند از: فقدان انسجام هدف در برنامه ریزی محصول یا خدمات؛ تاکید بر سود کوتاه مدت؛ سیستم رتبه بندی و بازنگریهای سالانه که به نتایج نهایی تاکید دارد. افراد به خاطر خوب کارکردن درسیستم پاداش می گیرند نه به خاطر بهبود آن؛ تحرک مدیریت به شکل «جهش شغلی»؛ تکیه صرف مدیریت به ارقام مشهود، درست به اندازه این ارقام مشهود اعداد ناشناخته یا حتی غیرقابل شناخت مثلاً تاثیر عدم رضایت مشتری درفروش آتی اهمیت دارد. دمینگ برای تحقق ارتقای مستمر کیفیت روشی سیستماتیک برای حل مسئله و بهبود ارائه کرده است که به چرخه دمینگ معروف است. در بهبود سیستم عمل کردن به شیوه ای است آگاهانه و منطقی، در غیر این صورت به آنچه می رسیم که دراصطلاح تحریف سیستم نامیده مـــــی شود و تنها به بدتر شدن امور می انجامد، چرخه دمینگ به چرخه شورات نیز شهرت دارد که مبنای خوبی برای بهبود سیستم است.


    سیدمسعودراسخی ::: سه شنبه 88/6/24::: ساعت 1:30 عصر

       1   2      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 22
    بازدید دیروز: 14
    کل بازدید :61545

    >> درباره خودم <<
    وبلاگ مدیریتی سیدمسعودراسخی
    سیدمسعودراسخی
    هموطن گرامی این وبلاگ درزمینه مدیریت بازرگانی وفروش مطالب علمی وعملی منتشر می نمایدلذاایده هاومطالب شمازمینه افزایش اطلاعات خوانندگان این وبلاگ رافراهم می نمایید پس منتظر نظرات ومطالب سبز شماعزیزان هستیم سیدمسعودراسخی

    >>دسته بندی یادداشت ها<<
    بازاریابی[5] . فروش[5] . فروشندگی[2] . قیمت گذاری . مدیریت . مدیریت ازنقطه صفر . مدیریت زمان . مدیریت ژاپنی . مدیریت فروش . مشتری یاناقل ویروس دربازاریابی ویروسی . منافع وهزینه های وفاداری مشتری . مهندسی معکوس . هفت قانون طلایی مذاکرات فروش . واژگان واصطلاحات بازاریابی . ویژگیهای مدیرآینده . ویژگیهای یک فروشنده موفق . فروش درارتفاع هزارپایی . 10نکته درباره بازاریابی خودتان وتجارت . استراتزی تولید . استراتژی کسب وکارشرکت ای بی بی . استفاده ازمبانی روانشناسی دربازاریابی . پدربازاریابی(فیلیپ کاتلر) . پنج ویژگی مدیربرای تیم سازی . پنجاه روش جذب مشتری . تجارت . تکنیک های نهایی سازی فروش . تماسهای تجاری ازطریق کارت ویزیت . توصیه هایی برای توازن بین کاروزندگی . تولید . خودرامجبوربه پیشرفت کنید . درسهای بزرگ ازمدیران بزرگ . ده استراتژی ارتقاءفروش برای افزایش منافع شما . راهکارهای تحقق مهندسی فروش . راههای آرام کردن مشتری ناراضی . رمزهای پیداکردن مشتری . رهبران نضریه کیفیت(تاگوچی) . رهبران نظریه کیفیت(ادواردزدمینگ) . رهبران نظریه کیفیت(جوزف جوران) . رهبران نظریه کیفیت(فلیپ کرزابی) . روابط عمومی بازاریابی . روانشناسی مذاکره دربازاریابی . رویا-ارزیابی وذوق:عوامل سازنده یک مدیرموفق . شعارتبلیغاتی جذاب وگیرا .

    >>آرشیو شده ها<<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    وبلاگ مدیریتی سیدمسعودراسخی

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<